اندیشه 14

به خانه خدمتگزار خود خوش آمدید .

اندیشه 14

به خانه خدمتگزار خود خوش آمدید .

این خانه قصد خدمات فرهنگی و آموزشی دارد التماس دعا
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۶، ۱۱:۰۱ - ABOLFAZL :.
    موافقم
  • ۱۹ فروردين ۹۶، ۱۸:۱۱ - ABOLFAZL :.
    قشنگه

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۱ ب.ظ

مذاکره با ترامپ؟

عباس عبدی تحلیلگر اصلاح‌طلب در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:  دنیای وارونه یعنی همین. ایران در یک فرآیند چند ساله وارد یک گفتگوی طولانی و سخت با کشورهای قدرتمند جهانی به علاوه اتحادیه اروپا شده و به یکی از مهم‌ترین توافقات در سال‌های پس از جنگ دوم جهانی دست یافته و تا کنون نیز به تمام تعهدات خود پای‌بند بوده است، ولی اکنون یک نفر در آمریکا رییس جمهور شده و خواهان مذاکره شده و ایران را به مخالفت با مذاکره متهم می‌کند!! و جالب اینکه برخی از هم‌وطنان نیز می‌پرسند که چرا مذاکره نمی‌کنیم؟ ولی کمتر می‌گویند که مذاکره درباره چه و با چه کسی؟ درباره موضوعی که پیشتر مختومه شده است؟

ترامپ می‌گوید من توافق اوباما و جان کری را قبول ندارم. خوب این چه ربطی به ایران دارد؟ هر دولتی مسئول تعهدات دولت قبل از خودش است، حتی اگر بر اثر انقلاب روی کار آمده باشد. انقلاب که به معنای نامشروع و ناموجه دانستن حکومت قبلی است، باعث نمی‌شود که حکومت بعد از انقلاب تعهدات آن را اجرا نکند، زیرا این مسأله ربطی به کشورهای دیگر ندارد و باید در برابر آنها متعهد بود، مگر آنکه آن تعهد اشکارا ظالمانه باشند. به علاوه ترامپ با آوردن جان بولتون که شب و روز خواب جنگ را در همه جا می‌بیند، چه جایی برای حتی مذاکره غیر مرتبط با موضوع مورد اختلافات می‌گذارد؟

با این حال این پرسش مطرح است که چرا ایران، حتی در میان برخی از مردم خودش منتسب به مخالفت با مذاکره می‌شود و آمریکایی‌ها از جمله ترامپ و بولتون و پمپئو طرفدار گفتگو و مذاکره معرفی می‌شوند؟ پاسخ در نحوه مواجهه ما با نقاط قوت خودمان است. در واقع موضوع را درست طرح نمی‌کنیم.

مذاکرات منتج به برجام چه بود؟ ویلیام برنز در خاطرات خود می‌نویسد که رییس جمهور اوباما متقاعد شده بود که ما بدون یک شکل محدود غنی‌سازی در داخل ایران هرگز به توافق دست نخواهیم یافت. آنها دانش غنی‌سازی را داشتند و هیچ راهی برای بمباران، تحریم یا آرزوی از بین بردن آن وجود نداشت. بنابراین بنا بود برای ایرانیان به دقت مشخص کنیم که اگر آنها محدودیت‌های جدی و طولانی‌مدت درباره برنامه هسته‌ای‌شان را به همراه بازرسی‌های سرزده سنگین و ترتیبات مانیتورینگ بپذیرند، ما نیز آماده خواهیم بود تا امکان یک برنامه غنی‌سازی محدود در ایران را به عنوان بخشی از یک توافق جامع بپذیریم.

طبیعی است که پذیرش چنین واقعیتی از جانب آمریکا به لغو قطعنامه‌های شورای امنیت و نیز تحریم‌های آمریکا و غرب منجر می‌شد. کلیات این بسته پیش از مذاکرات شکل گرفته بود و نه در حین مذاکرات. به همین علت ایران نیز هنگامی که از کلیت این بسته مطلع شد آن را پذیرفت و دو سال درباره جزییات آن مذاکره کرد و در نهایت ایران میز آن مذاکره را به سرانجام رساند. حالا بسته بولتون برای مذاکره چیست؟ جز اینکه وعده سقوط ایران را در سال گذشته داد؟

پس چرا ایران نباید بر این شواهد بدیهی ضدمذاکره از جانب آمریکایی‌ها تأکید کند؟ این ایالات متحده است که میز مذاکره را با خروج از برجام و گفتار یکجانبه و نیز تغییرات در مسئولین خود ترک کرده است. کشوری که یک جنگ‌طلب مادرزاد را مشاور امنیت ملی خود کرده است، چه جایی برای گفتگو و مذاکره باقی می‌گذارد؟ اصل بدیهی و اولیه مذاکره به رسمیت شناختن طرف مقابل در کلیت وجودی آن است. بولتون در کجا چنین چیزی را به رسمیت شناخته؟ او حقوق‌بگیر مسعود رجوی است و به نیابت از آنان در کاخ سفید کار می‌کند.

از سوی دیگر ترامپ می‌خواهد که با شخص خودش گفتگوی بی‌برنامه انجام شود و دنبال نمایش است، در حالی که ایران با 1+5 گفتگو کرده است. دلیلی ندارد که آنان را ترک کرده و فقط با آمریکا وارد گفتگو شود. این یعنی که همه چیز را از دست می‌دهد، بدون اینکه چیزی به دست آورد.

البته آقای ظریف و نماینده جدید ایران در سازمان ملل چند بار به این نکات اشاره کرده‌اند ولی پیشنهاد مشخص این است که ایران خواهان گفتگوی واقعی شود. لازمه این کار در درجه اول انتصاب افرادی بجای بولتون و حتی پمپئو با کسانی است که گفتگو را قبول داشته باشند. سپس این گفتگوها باید در چارچوب 1+5 صورت گیرد و نه به صورت جداگانه. و این به معنای بازگشت برجام است. و بالاخره اینکه چه موضوعی مانده که در برجام حل‌وفصل نشده و گفتگو درباره آن نافی امنیت ملی و بقای ایران نباشد. طبیعی است قدرت نظامی و تسلیحات قانونی خارج از هر مذاکره‌ای خواهد بود. این نوشته نافی نقدهایی که تاکنون به راهبرد سیاست خارجی ایران نوشته‌ام نیست، بلکه روی دیگر ماجرای اخیر را نشانه رفته است
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۵۱
رستم فاریابی
يكشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۶:۴۷ ب.ظ

شاخص های جدید رهبری در دینداری

جامعه ما بدون تردید نسبت به بهمن ۵۷ معنوی ترشده است. کافیست در مظاهر باطل نمانیم و عمق دینداری را در تار و پود جامعه دقیق‌تر شویم.

جامعه ما آگاه ترست و همین آگاهی و فهم حق و باطل خودش یک رشد قابل اعتناست. شاخص دیگر مبارزه است. رشد معنویت را باید در میزان مقاومت مردم با هجمه های زشتی و معصیت دید. این شاخصی است که اغلب مورد توجه قرار نمی گیرد و عده ای ظاهرگرا، معنویت را ایستا و نقطه‌ای ارزیابی می‌کنند.

حال آنکه رشد دینداری و اساسا تقوا در حرکت محاسبه می‌شود. ملاک دیگر اجتماعی شدن دین فردی است. صوفی مسلکی و دینداری در خلوت‌ها، قدری ندارد که قابل افتخار باشد. شاخص دیگر رشد عینی معنویت است. از شهدای مدافع حرم تا مجالس مذهبی و فعالیت‌های خیرخواهانه و انسان دوستانه و غیره.

پیشنهاد می‌کنم این شب‌های ماه مبارک و از ساعت ۱۲ شب به بعد یک سر به مجالس مناجات خوانی شهر بزنید. هیات‌هایی مملو از جوان‌هایی که بسیاری شان روز بعد هم شاغلند.

اما اخیرا رهبر انقلاب در تحلیل وضعیت دینداری در جامعه به یک شاخص متفاوت اشاره کردند که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

در تحلیل معنویت یک جامعه و در کنار گرایش به خوبی‌ها، باید ببینیم چه میزان یک جامعه از بدی و زشتی انزجار دارد و حاضرست آنرا بیان کند و برایش هزینه دهد. مثلا در کنار چهارشنبه‌های سفید، میزان تنفر اجتماعی از این عمل را هم باید مورد توجه قرار داد. تنفر از کشف حجاب که یا به جهت مصالح تربیتی و اجتماعی مورد تغافل قرار می‌گیرد و یا در مواردی هم با نهی از منکر خودش را نشان می‌دهد و فیلم هایش منتشر می شود.

رهبری انقلاب این بار به همین شاخص اشاره داشتند. فرمودند یک روز در این شهر شیخ فضل الله نوری را اعدام کردند و جز عده اندکی کسی متعرض نشد، اما امروز کشته شدن یک طلبه همدانی شهر و کشور را بهم می‌ریزد. توجه شود فقط شجاعت و جسارت بیان حق مورد توجه نیست. بلکه فهم اینکه چه کسی بر سر دارست و چرا باید چنین ظلمی شود نیز آنروزها برای مردم روشن نبود.

امروز، هم آگاهی از حق رشد کرده است و هم جسارت تولی و تبری اجتماعی وجود دارد. اینهمه به جهت بستر اجتماعی و سیاسی است که جامعه را حق طلب و ظلم ستیز بار میاورد.

هرجامعه ای ممکن است نسبت به کشتن یک بیگناه متاثر شود، اما وقتی حادثه هویت ایدئولوژیک می گیرد ماجرا متفاوت و موجب برانگیختگی اجتماعی می شود.

اغلب ما اوج حق طلبی دوران طاغوت را بیشتر در قصه لوطی های شهر خوانیدم. آنجایی که قهرمان قصه مقابل تعرض لات محل به ناموس مردم می ایستد و غیرتی می شود. اما انقلاب ابعاد این قصه ها را برای ما جابجا کرد. لوطی های رویایی یک محله را به ابعاد حقیقی یک ملت توسعه داد که فراتر از جاهل های کلاه شاپویی، مقابل اراذل و اوباش جهانی رگ غیرت شان برجسته می شود. این نشان رشد معنوی یک ملت نیست؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۸:۴۷
رستم فاریابی
سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۱۲ ب.ظ

اداب روزه داری تهران قدیم

فارس نوشت:: ماه رمضان در فرهنگ ایرانِ اسلامی دارای احترام فراوان بوده است و در این ماه مردم اقبال بیشتری به راز و نیاز با خدا و انجام عبادات داشته‌اند. در فرهنگ مردم تهران نیز این مورد به چشم می‌خورد و در کتب تاریخی متعددی این موضوع منعکس شده است. جعفر شهری در جلد سوم کتاب «تهران قدیم» در این باره می‌نویسد:

ریزه‌خوانی و مناجات

تقریباً از سه ساعت به اذان مانده یعنی با اولین ریزه‌خوانی‌های مناجاتیان، زن‌ها بیدار شده یکدیگر را برای پخت‌وپز سحری و آماده ساختن سفره سحر برمی‌انگیختند و بیدار کردن مردها هم بسته به آن بود که سوادی داشته بخواهند با زن‌ها بیدار شده به خواندن دعاهای سحر و نماز و ذکر و دعا بپردازند و یا زن‌ها فقط آن‌ها را برای خوردن سحری بیدار نمایند و از همان اولین بانگ و نوای مناجاتیان هم بود که کم‌کم شور و ولوله‌ای در شهر پیچیده، هر لحظه بانگ و هیاهو رو به شدت می‌نهاد، تا آنجا که از هر بام و مناره صدا در صدا می‌پیوست و غلغله و غوغایی بود که شهر را فرا می‌گرفت.

مناجات برای هر عده باز صورتی مخصوص به خود داشت که عرفا و متدینین سر به جیب خود برده آن را با دعاهایی از قبیل (صحیفه سجادیه) و مناجات‌های ائمه اطهار و دیگران، بی سر و صدا در اتاق‌های دربسته و نمازخانه‌های خود مشغول می‌شدند و عده‌ای که خدا را در آسمان هفتم و هشتم و قاب قوسین او ادنی! و بالاتر می‌دانستند، این عمل را در مناره‌ها و بام‌ها و بلندی‌ها با مهیب‌ترین صداها و رساترین آوازها انجام می‌دادند.

در مناجات‌ها، دعاها و استغاثه‌ها برای هر کس مطابق حاجت و حوائج او، از درد دردمندان و حاجت حاجتمندان و شفای بیماران و قرض قرضمندان خلاص زندانیان و سلامت مسافران بود که بر زبان‌ها آمده شنیده می‌شد، تا حوائج مادی و عادی و مشروع و نامشروع که پنهان و آشکار مسئلت می‌گردید، همچنین بهترین وسیله بود تا روضه‌خوان‌ها و مداح‌ها و نوحه‌خوان‌های مبتدی که هنوز حنجره‌شان باز و شرمشان کم نشده بود با مناجات کردن به تمرین آواز و باز کردن صدا و رفع خجالت بپردازند!

اگر چه غالب این مناجات‌‌ها بدون خودنمایی و جلب اعتبار و تقدیس و تظاهر و ریب و ریا انجام نمی‌گرفت، اما مردمی هم بودند که واقعاً این کار را برای رضای خدا و نیت خالص و بیدار کردن خفتگان انجام می‌دادند، تا آنجا که کسانی هم که صدا و سوادی نداشتند تا مناجات کنند، شمع و چراغ و فانوس جلو نوشته‌ها و کتاب مناجاتِ مناجات‌کن‌ها می‌گرفتند و یا در مواقع برف و باران سینی مجمعه بر سر آن‌ها نگاه می‌داشتند که در ردیف مناجات‌کن‌ها درآمده باشند.

این غوغا و هیاهو در سحرها به جایی می‌رسید که شهر یکپارچه بانگ و فریاد می‌گردید، تا آنجا که نقلی است: دیپلماتی اروپایی هنگام سحر ماه رمضان وارد شهر می‌شود،‌ وقتی آن غوغا و ولوله می‌شنود به گمان آنکه مردم ورود او را به اعتراض برخاسته یا انقلاب شده است بازگشته، فرار می‌کند!

مناجات را با ریزه‌خوانی و صدای بم و کوتاه شروع کرده، با خطبه‌ها و مطالبی در نعت رسول اکرم و اولاد منتخب او به تحریر و ترکیب درآورده به دوبیتی‌های معروف مناجات‌نامه تمام می‌کردند که از آن جمله بود، مضامین سرلوحه‌های کتاب‌های گلستان و بوستان. مانند: شکر و سپاس و نعمت و منت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا و اول دفتر به نام ایزد دانا، صانع و پروردگار حی توانا، و بلغ‌العلا بکمالهی، کشف الدجا بجمالهی، حسنت جمیع خصالهی، صلو علیه و الهی و شعر: (ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی ـ نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی) و مناجات خمسه و مناجات‌نامه خواجه عبدالله انصاری و رباعیات شیخ ابوسعید ابوالخیر و عرفای دیگر مانند:‌

 

ای آنکه به ملک خویش پاینده تویی / در ظلمت شب، صبح نماینده تویی

درهای امید بر رخم بسته شده / بگشای خدایا که گشاینده تویی

***

ای خالق ذوالجلال، ای بار خدا / تا چند روم دربدر و جای به جا

یا خانه امید مرا در بند / یا قفل مهمات مرا در بگشا

***

در هر سحری با تو همی گویم راز/ در حضرت تو همی کنم راز و نیاز

بیچاره‌گی‌ام ز حد شد ای بنده‌نواز/ کار من درمانده‌ی بیچاره بساز

***

آنی تو که حال دل نالان دانی/ احوال دل شکسته بالان دانی

گر خوانمت از سینه سوزان شنوی/ ور دم نزنم زبان لالان دانی

***

برخیز که عاشقان به شب راز کنند/ گرد در دوست جمله پرواز کنند

هر جا که دری بود بشب می‌بندند/ الا در دوست را که شب باز کنند

 

و در دنباله هر بیت یا مصرع هم کلماتی مانند: یا الله، یا مشکل‌گشای کل عالم، یا دلیل گمشد‌گان، یا ارحم الراحمین اضافه کرده، با آن استغاثه و التجا می‌کردند.

بعد از مناجات دعاهای سحر بود که معروف‌ترین و موثق‌ترین آن‌ها منسوب به امام محمد باقر علیه‌السلام (اللهمانی اسئلک من بهائک کله) که به نام ابوحمزه ثمالی شناخته شده بود ذکر مردم و مناجاتیان می‌گردید، مخصوصاً که قاآنی شاعر معاصر هم با این قصیده آن را تأیید کرده بود:

 

ماه رمضان آمد ای ترک سمنبر / برخیز و برم سبحه و سجاده بیاور

اسباب طرب را ببر از مجلس بیرون / زان پیش که ناگاه نقیبی رسد از در

وان مصحف فرسوده که پارینه ز مجلس / بردی بشب عید و نیاوردی دیگر

باز آر و بده تا که بخوانم دو سه سوره / غفران پدر خواهم و آمرزش مادر

وان خوب دعایی که (ابوحمزه) همی خواند / ما نیز بخوانیم بهر نیمه شب اندر

 

قابل ذکر است که این دعا را در بعضی خانه‌ها با چنان حالت خضوع و خشوع و توجهی می‌خواندند که حتی کودکان و اطفال را تحت تأثیر قرار می‌دادند.

بیدار شدن و بیدار کردن سحرها

دیگر از آداب و رسوم این ماه بیدار کردن یکدیگر در سحرها بود که صمیمیت و یگانگی و صفا و همبستگی مردم را به هم می‌رساند و آن نیز به این صورت انجام می‌گرفت که هر آینه هنوز خانواده‌ای با صدای مناجات بیدار نشده که «غالباً ‌هم از لاقیدی و آسایش خیال بیدار نمی‌شدند»‌ و در خواب می‌ماند اولین نفری که در خانه یا خانه‌های دیوار به دیوار بیدار شده بود موظف بود سایرین را هم بیدار بکند که برای این کار وسایلی برمی‌انگیختند. اول اگر دیوار به دیوار اطاق هم بودند، به دیوار هم مشت می‌کوبیدند که این مشت‌کوبی اطاق به اطاق یکدیگر تا آخر حیاط، از آنکه اطاق‌ها وصل به هم ساخته شده بود با دور تسلسل صورت می‌گرفت و هر آینه با این وسیله هم اطاقی بیدار نشده با مشت خود پاسخ نداده بود، به حیاط رفته، در اطاق او را می‌زدند. دیگر نخی از درز و سوراخ دیوار خود و همسایه گذرانده به سرش زنگوله بسته بودند، با کشیدن آن را به صدا در می‌آوردند، دیگر اگر همسایه در بالاخانه و روی اطاق‌ زیری بود با ته چوب گردگیری و مانند آن به سقف که کف اطاق او بود می‌کوفتند و اگر سکنه اطاق زیرین را می‌خواستند صدا کنند به زمین می‌کوبیدند. لازم به ذکر است که بیشتر این وظیفه به عهده کسانی بود (ساعت شماطه‌ای) داشته، یا خود داوطلب بشوند.

سحری و غذاهای آن

اکنون دیگر ماه رمضان عملاً شروع شده و از این هنگام بود که شهر یکپارچه صورت و حالت دیگر به خود گرفته وضع و حالات و روحیات و عادات مردم متغیر گردیده، برنامه زندگی و خواب و خوراک و کسب و کار و حتی نشست و برخاست و حرف و سخن آن‌ها دگرگون می‌گردید که چگونگی آن را از دو سه ساعت به سحر مانده شروع می‌کنیم.

در این موقع ابتدا زن‌ها بیدار شده به آشپزخانه‌ها می‌شتافتند و به پختن سحری که معمولاً از انواع پلوها و چلوها بود که گوشت یا مرغ یا خورش آن را قبلاً یعنی سرشب پخته جا انداخته بودند، مشغول می‌شدند و همراه آن به تهیه سایر مخلفات سفره، بعد از گذاردن دم‌کنی بر روی دیگ برنج و آتش کردن سماور می‌پرداختند.

با صدای وزوز و آواز سماور به اطاق برگشته به آماده کردن سماور و اسباب سفره مشغول می‌شدند که باید با آن با بیدار کردن مردها و بچه‌ها و روزه‌بگیرها بپردازند.

 

در اینجا توضیحی لازم می‌آید و این آنکه چون در آن زمان هنوز میز غذا مرسوم نبود و عالی و دانی غذا را روی زمین صرف می‌کردند، سماور و چای نیز برای خود سفره‌ای داشت که به این صورت ترکیب می‌گرفت. ابتدا سوزنی ترمه یا مخمل مستطیلی را که با نوارهای زری اصل یا بدل به طرز زیبایی نواردوزی و طرح‌دوزی شده بود، بر روی سفره دیگری از پارچه ضخیم که مقداری از آن بزرگ‌تر بود گسترده، سینی مستطیل برنجی پاک کرده براقی که با گرد آجر ساییده، با نرمه شست گل‌گذاری می‌کردند در طول سوزنی در قسمت بالا قرار داده، سماور جوشان را که آن نیز مانند طلای پرداخت شده از نظافت می‌درخشید در بالای سینی داخل طشتک زیر آن جا داده قوری چای ریخته آب بسته را بر سر آن گذارده، روقوری گرد و زیبایی که از جنس و زینت سوزنی از مخمل آلبالویی و جگری و رنگ‌های سرخ فشرده بود بر روی قوری کشیده جام برنجی مخصوصی که خاص این کار بود زیر شیر سماور نهاده، سینی گرد برنجی دیگری که قنددان، استکان نعلبکی‌های آب خاکستر مالیده شسته دستمال کشیده براق تمیز که از پاکیزگی تلألؤ می‌نمود داخل آن جلو جام سماور نهاده تنگ یا دولچه (دلوچه) ورشوی پرآب، جهت پر کردن سر سماور کنار دست گذاشته مشغول پهن کردن سفره سحری می‌شدند.

انواع غذاها در ماه رمضان

غذای سحر به مناسبت گرما و سرما و فصول چهارگانه متغیر می‌گردید. اما آنچه گذشته از مخلفات، غذای کامل سحر به حساب می‌آمد، غذاهای پر گوشت و پرچربی برای ایام سرما و غذای کم گوشت و کم چربی برای تابستان‌ها بود که به مصرف می‌رسید و از آن جمله بود: آبگوشت آجیل، آبگوشت به و سرکه شیره، آبگوشت کلم‌قمری، طاس‌کباب، کباب دیگی، شامی لپه، کوفته شامی، کوفته دست به گردن، انواع چلو خورش‌ها، مانند: چلو خورش فسنجان، خورش قیمه، شش‌انداز الو اسفناج، پلو ته‌چین با گوشت یا مرغ، انواع کباب، مثل کباب دیگی، کباب چنجه، کباب جوجه، کبک، کباب تنوری، یخنی، خاگینه، نیمرو، انواع کوکوها مانند:‌ کوکوی سبزی، کوکوی سیب‌زمینی، انواع پلوها مانند: باقلاپلو، سبزی‌پلو با کوکو ماهی، شیرین‌پلو، شاخ‌دارپلو، هفت رنگ پلو، چنگال، قیمه‌آلو که مخصوصاً این چلو خورش را در سحرهای ماه رمضان‌ها برای جلوگیری از عطش روز می‌خوردند. «مانند خورش قیمه که به جای گوجه‌فرنگی، گرد لیمو عمانی یا آلو چاشنی آن می‌گردید.» قرمه، در انواع غذاها و بعد از این‌ها غذاهای بی‌بضاعت‌ها و فقرا مانند: کله‌جوش، (کال‌جوش)، اشکنه در انواع مختلف طبق سلیقه، نان و کره و تخم‌مرغ، دمی (دمپخت) به انواع کته. نان و سیب‌زمینی پخته، نان و پنیر، نان و لبو، نان و ارده شیره، نان و حلوا ارده، نان و انجیر، نان و خرما، نان و انگور، نان و پنیر و هندوانه، نان و چای شیرین! یتیمچه بادمجان، قلیه کدو، آب جوجه (سیرابی)، نان و روغن، نان و خربزه، نان و شیره یا نان و ماست و شیره، نان و مربا از هر نوع که در دسترسشان بود یا فراهم کنند. مانند مربای به، مربای سیب، مربای انجیر‌، مربای بالنگ، نان و سرکه شیره، نان و سکنجبین و از آنچه نان را تر و نرم و قابل فرود بردن نماید و در آخر، نان و آب جوش و نان خشکه و آب.

 

آب است و تریاک

بعد از خوردن سحری و شنیدن جمله (آب است و تریاک)، همراه وضوی نماز صبح دست و دهان را شسته، آب در دهان گردانده، غرغره می‌کردند و دندان‌ها را با چوب یا خلال از چوب جارو قزوینی خلال نموده، تا چیز در زوایای دندان‌ها و دهان نمانده باشد، دومرتبه آب در دهان گردانده، نماز صبح را به جا می‌آوردند و نیت شب به شب روزه را که غیر از نیت یک ماهه رمضان بود، در دل گذرانده به بستر می‌رفتند.

آب است و تریاک، جمله‌ای بود که مؤذنین، بعد از اذان سحر بر زبان می‌آوردند و این توجهی بود که به خواب‌مانده‌ها یا آن‌ها که تا آن زمان به خوردن سحری دست نیافته بودند، می‌دادند؛ به این معنی که هنوز برای چند دقیقه که تشنه آبی نوشیده، یا معتادی تریاکی صرف بکند وقت باقی می‌باشد و به هر صورت می‌توانند، خود را به سحری برسانند و این از آن جهت بود ک بدون خوردن سحری، روزه گرفتن کراهتی عظیم داشت که روایت آمده بود و دستوری که باید روزه‌گیر حتماً‌ با خوردن غذا اختیار روزه نماید، اگر چه با دانه‌ای خرما یا مویز یا مغز بادامی باشد و تماشایی همین هنگام بود که خانواده‌ای در این تنگنای وقت دست به سحری یافته باشد!

مرد لقمه به دهان زن می‌فشرد و زن کاسه آب به دست مرد می‌داد و مرد جویده نجویده و فرو نداده عقب لقمه بعد می‌‌گشت و زن استکان چای را جلو دهانش می‌گرفت و چه بسیار که طرفین چند نوع غذای سفت و مایع را در یک لقمه به دهان هم گذارده یکدیگر را دچار سرفه و تنگی نفس می‌ساختند و دیدنی‌تر از همه منظره استعمال چپق بود که مرد چپق چاق می‌کرد و زن کبریت آن را می‌کشید، یا بالعکس که همراه جویدن و فرو دادن آخرین لقمه صورت می‌گرفت و تا آن حد با عجله و شتاب که غالباً لقمه و آب و پف و پک با هم مخلوط می‌گردید.

این جمله آب است و تریاک، نه تنها خانواده‌ها را دچار چنین افعال و اعمال مضحک و احیاناً دردسرها، مزاحمت‌ها و جنگ و جدل‌های بود و نبود وقت می‌نمود، بلکه اختلافات بسیاری نیز میان علمای عصر به وجود آورده بود که عده‌ای مدت آب است و تریاک را مطابق وقتی که ذکر آن گذشت و به دقیقه نمی‌رسید دانسته عده‌ای مدت آن را برابر زمانی که تشنه‌ای آبی به دست آورده و تریاکی حداقل تریاک خود را که سه نخود معلوم شده بود بکشد، می‌گفتند و چه منابری را که وعاظ طرفدار هر یک بر تحمیل عقیده‌ مجتهد خود درباره‌شان اشغال کرده، چه منازعاتی که بر سر آن در می‌گرفت!

دیگر از آداب سحر، یکی خوردن لقمه‌ای نان خالی بعد از سحری بود که معتقد بودند همان یک لقمه نان خالی، آن‌ها را تا افطار بعد، نگاه خواهد داشت و دیگر مکیدن انگشتر عقیق، بعد از نیت و هنگام خواب بود که در خاصیتش می‌گفتند رفع عطش می‌نماید و مکیدن آن را از واجبات می‌دانستند. به شهادت رباعی زیر:

 

گویند کز عقیق شود رفع تشنگی / حاشا به من که معتقد این خبر شوم

زیرا که من عقیق لب لعل یار را / هر چند بیشتر بمکم تشنه‌تر شوم

 

تعصب به روزه‌داری

به طوری که قبلاً ذکر شد، در شب اول نیت، باید خرد و کلان هر خانواده موقع سحری بیدار باشند و در خوردن سحری با روزه‌گیرها همراهی نمایند که این را هم نوعی ثواب دانسته، همرنگی روزه‌گیرها را برای روزه‌نگیرها از وظایف می‌خواندند و هر بچه که سال اول روزه می‌گرفت، از طرف پدر و مادر جایزه داشته و انعام چشمگیر دریافت می‌نمود و از جهت همین تشویق و ترغیب‌ها نیز بود که بعضی از اطفال تا پای جان در نگهداری روزه پافشاری می‌کردند و چنان غروری در این راه به خرج می‌دادند که حتی از شنیدن تهمت روزه‌خور گریان می‌شدند!

بر روی همین عادت به روزه‌داری در بچگی چه بسیار مردم بالغ که به نماز واجب یومیه اعتنا نداشته سرسری‌شان می‌گرفتند، اما روزه‌های ماه رمضان را امری اجتناب‌ناپذیر دانسته نگاه می‌داشتند. تا آنجا که هنوز هم بشماری از آن اطفال که به سنین بالا و کهولت رسیده‌اند، در کمال ضعف و ناتوانی روزه‌ها را نگاه داشته، به دستور هیچ رساله و امام و پیغمبر و مجتهد و طبیب و ناصح در خوردن آن توجه نمی‌کنند، اگر چه با سلامت و حیاتشان ارتباط داشته باشد که از آن جمله است خاله عجوزه خود نگارنده که هر ساله بعد از رمضان، مدت‌‌ها باید به مداوای روزه‌داری او بپردازیم و دست‌بردار از عقیده نمی‌گردید.

جایزه و انعامی هم بعضی مردها در این ماه به زن‌های خود که سحرها زودتر از دیگران بلند می‌شدند و غذای بهتری تهیه می‌کردند می‌دادند، که مادربزرگ حقیر نیز یکی از جایزه‌بگیران بوده که لیره، اشرفی‌های سحرخیزی و سفره رنگین کردن‌هایشان را تا آخر عمر نگاه داشته بود.

این دقت و تشویق بزرگ‌ترهای خانواده‌ها در کوچک‌ترها تا به آن حد اثر گذارده بود که گاهی بچه‌های یک خانواده از ترس بیدار نشدن سحرها، موقع خوابیدن تنبان شلوارهای خود را به هم می‌دوختند. تا وقتی که بالغ و بزرگ‌ترها آن‌ها را صدا می‌کنند، همگی با هم بلند شده باشند، و آن‌هایی هم که از این یگانگی و همشیری محروم بودند، بیدار شدن سحرها را به پدر و مادر، با تهدید بی‌سحری روزه گرفتن و اعتصاب غذا، تحمیل می‌کردند.

در هر صورت آنچه برای خرد و کلان مردم قابل ملاحظه و غیرقابل بخشایش بود آنکه فردی بدون علت به روزه‌خواری بپردازد و یا احدی دیده شود که در انظار مبادرت به روزه‌خواری نماید و یا حتی با معاذیر شرعی، اطلاع روزه‌خواری کسی به گوش دیگران رسیده باشد. تا آنجا که زنان معذور و اطفال صغیر نیز باید غذای خود را در هفت در و دربندان صرف بکنند، آن هم به این صورت که برای بزرگ‌ترها فقط چیزی که سدجوع نماید و برای کوچک‌ترها غذای مختصری که از صبح به ظهر و از ظهر به شب بپیوندد و در میان آن از خوردن هر چیز پرهیز کامل داشته باشند و آن را روزه (سرگنجشکی) به حساب بیاورند.

باری با این شرایط مردم وارد ماه صیام می‌شدند و ترتیب کار و بیکاری و خواب و تفریح آن‌ها هم این بود که تا دو ساعت به ظهر و کمتر خوابیده، پس از آن مردها از خانه‌ها خارج شده، کاسب کارها به سر کارهای خود رفته و بیکاره‌ها به وقت‌ گذرانی می‌پرداختند.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۱۲
رستم فاریابی
سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۰۱ ب.ظ

درود برشما

فارس نوشت: روایت جانفشانی و ایثار مأموران پلیس انگار پایانی ندارد؛‌ اما این بار این روایت، بازی آتش با زندگی است؛ رفتن به دل آتش برای نجات یک هموطن، فارغ از شیعه یا سنی بودن آن که حکایتی است بس بزرگ و جوانمردانه.

داستان جانفشانی ستوان «وحید خسروانی» جمعی یگان تکاور 110 نیک‌شهر را شنیده اید؟مامور 27 ساله‌ ای که برای نجات جان راننده خودرویی که قاچاق بنزین داشت خود را ققنوس وار به آتش زد.

گفت‌وگو با ستوان وحید خسروانی ساعتی پیش در حالی صورت گرفت که تنها دقایقی از پانسمان سوختگی های وی در بیمارستان شیراز گذشته بود و وی با هر سختی که بود برایمان روز حادثه را بازگو کرد.


به سر صحنه رفتیم؛‌ پژوی 405 مشکی فاقد پلاک، طوری به صخره برخورد کرده بود که مچاله شده بود،‌دبه‌ها و گالن‌های متلاشی شده سوخت در اطراف ماشین به چشم می‌خورد. بوی بنزین همه جا راگرفته بود.۱۲ اردیبهشت بود؛ حوالی ظهر. دو اکیپ برای گشت‌زنی عازم منطقه شدیم ؛ تقریبا 15 کیلومتر از نیک‌شهر خارج شده بودیم که اکیپ دوم به من اعلام کرد که یک ماشین آنطرف‌ جاده، چپ کرده است.

دور و بر چرخی زدیم. راننده نبود. به راننده‌ام گفتم کمی عقب‌تر برود. احتمال انفجار خودرو بود. به سمت خودرو رفتم،‌دنبال راننده گشتم و یافتمش؛ در میان آهن‌های مچاله شده، هنوز پشت فرمان بود. جوانی هم سن وسال خودم در لباس بلوچ. صدایش کردم جوابی نداد. خواستم درب ماشین را باز کنم که نشد؛ درب گیرکرده بود.

روی سقف رفتم؛ سعی کردم از سمت شاگرد خودرو وارد ماشین شوم. دستم را دور جوانک حلقه کردم و با تمام زوری که داشتم خواستم او را به بیرون از ماشین بکشم؛ جوانک نایی نداشت تا همکاری کند. همه زورم را جمع کردم و دوباره سعی؛ اما دریغ از یک تکان.

انگار راننده به خودرو چفت شده بود. صدای فریاد همراهانم که می‌گفتند:« حمید سریع بیا بیرون؛ الان منفجر می‌شود» را به پشت گوش انداختم، باز هم سعی کردم اما هر چه جلوتر رفتم کمتر جواب گرفتم.

بیدی نبودم که از این بادها بلرزم. باز هم سعی کردم. شعله‌های آتش زبانه می‌کشید. گرما را در وجودم احساس می‌‌کردم. شعله ها دیگر به خودم رسیده بود، به لباسم و کم کم به زیر پوستم... .در این گیرودار، ناگهان ماشین منفجر شد؛ من ماندم و دستی که دور جوانک بلوچ بود و شعله‌های آتش.

... تن صدایش تغییر می‌کند. با صدای لرزانی که قطره های اشک همراهش می‌شود؛ می‌گوید:هر چه تلاش کردم نشد، باور کنید هنوز دستانم دور جوانک بلوچ بود که دوستم-صفرپور- آمد و در شعله‌های آتش مرا بیرون کشید.

او مرا کشید و من جوانک را از توی ماشین...اما نشد.دستانم دیگر نا نداشت. شعله های آتش به عمق جانم رسیده بود.نفس نداشتم ....

غوغایی به پا بود، صفرپور هم دچار سوختگی و موج انفجار شده بود.

اما آنطرف؛ هنوز آتش، وحشیانه زبانه می‌کشید و جوانک بلوچ را در خود فرو می برد.

برایم از بعد حادثه می‌گوید؛ بعد از حادثه با بچه ها به نیک شهر برگشته و بعد از مداوای اولیه، چون آمبولانس کولر دار پیدا نشد، با خودروی شخصی خودم که دوستم  رانندگی را بر عهده گرفته بود بعد از 12 ساعت به شیراز می رسم؛ پیش خانواده‌ام.

می پرسم: جراحی شده ‌ای؟ می‌گوید: نه؛ بیمارستان سوختگی ... جای خالی نداشت و در اورژانس بودم تا شب گذشته؛ که بالاخره به بخش منتقل شدم.

 از همه دردناک تر اینکه تا این لحظه مصاحبه - ظهر ۱۶ اردیبهشت- هنوز دکتر متخصص مأمور جان‌برکف ما را ویزیت نکرده و مامور پلیس ما مظلومانه می‌سوزد و آه می‌کشد.

از او می‌پرسم پشیمان نیستی؟ و او می‌گوید پشیمانم که خودم زنده ماندم و او سوخت.

هق هق گریه جایی برای ادامه صحبت نمی گذارد.نفس هایش تنگ شده .سرفه امانش نمی‌دهد.

****

پلیس فداکار ما فقط 27 سال سن دارد، سوخته است اما هنوز با هق هق نفس‌هایش می‌گوید که همه تلاشش را کرده است ، اما زورش نرسید و جوانک در آتش سوختِ قاچاقی که خود حمل می‌کرد جان باخت.

پلیس ما مظلوم است؛ آن قدر مظلوم که حتی وقتی جانش را در طبق اخلاص می‌گذارد و برای نجات یک هموطن می‌رود به جای اینکه از او تقدیر شود، عده ای از خدا بی خبر اقدامش را نادیده گرفته و در بوق و کرنا می‌کنند که پلیس باعث مرگ یک بلوچ شد.

آنقدر بی انصافند که فقط می‌گویند یک بلوچ در آتش سوخت؛ نمی‌گویند دو مامور پلیس که برای نجات آن بلوچ رفته بودند خودشان نیز در آتش حاصل از بنزین قاچاق سوختند.

بگذریم... خدا هست و او می بیند تمام تلاش و مجاهدت دلاورمردان ما را؛ ایثار و از خودگذشتگی مجاهدان فی سبیل‌الله را؛ همان ماموران پلیسی که رهبر معظم انقلاب به راستی لقب مجاهد فی‌سبیل‌الله را به آنها اعطا کرده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۰۱
رستم فاریابی
يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۵۰ ب.ظ

سند افتخار معلم

تسنیم نوشت: آموزگاران همواره یکی از قشرهای فرهیخته، زحمتکش و پیشتاز در مقاطع حساس انقلاب اسلامی ایران بوده‌اند. کسانی که همپا یا جلوتر از بسیاری از قشرهای دیگر کشور در عرصه‌هایی همچون، مبارزات انقلابی برای پیروزی انقلاب، حمایت از رهبری، مخالفت با گروه‌های معاند و ضد انقلاب و روشنگری مردم نسبت به مختصات فکری انقلاب، حضور فعالی داشته‌اند.

شرکت در این عرصه‌ها باعث شد جمع کثیری از آنان در دوران مبارزه علیه رژیم ستمشاهی طاغوت، دوران هشت سال دفاع مقدس و یا توسط ترور به شهادت برسند. طبق آمارهای اعلام شده حدود 5000 معلم شهید در دوران دفاع مقدس داریم که همواره جزو افتخارات فرهنگیان بوده است و نشان از حضور مؤثر آنان در جبهه‌های حق علیه باطل دارد. اما شاید به معلمانی که در دهه های 50 و 60 توسط گروهک‌های ضد انقلاب، منافقین و معاندین نظام اسلامی به شهادت رسیده‌اند تا کنون کمتر پرداخت شده است.

در میان 17000 شهید ترور کشور، 158 شهید معلم ترور داریم که 18 تن از آنان در پایتخت به شهادت رسیده‌اند. این 158 شهید که در فاصله سال‌های 57 تا 88 ترور شده‌اند، در شهرهای مختلف و توسط درگیری‌های مسلحانه، بمب‌گذاری‌ها، انفجارهای انتحاری و ترور شخصی به شهادت رسیده‌اند. به غیر از 7 نفر از این شهدا که در دهه 70 و 80 شهید شده‌اند مابقی مربوط به اواخر دهه 50 و دهه 60 هستند. یعنی سال‌هایی که تعداد ترور مردم انقلابی در کوچه و خیابان‌ها به اوج خود رسید. در میان این شهدا روحانی معلم، دانشجو معلم، معاون مدرسه و معاون آموزش و پرورش و معلمان پیشکسوت و اساتیدی همچون شهید مرتضی مطهری و دکتر مفتح دیده می‌شود.

از میان 7 شهید دهه‌های هفتاد و هشتاد، دو تن در واقعه بمب گذاری حرم مطهر امام رضا(ع) در سال 73 به شهادت رسیدند. یک تن در حمله مسلحانه قصر شیرین در سال 70، یک نفر توسط عملیات انتحاری در زاهدان در سال 88 ، یک نفر نیز در سال 87 توسط ترور شخصی، یک نفر در سال 89 در فاجعه تاسوعای چابهار و یک نفر در سال 84 در واقعه راهبندان جاده زاهدان- زابل به شهادت رسیده است.

«سکینه سندکل» و «فاطمه صغری جعفری» تنها شهدای زن ترور هستند که معلم بوده‌‌اند این دو در سال‌های 89 و 61 به شهادت رسیده‌اند. شهیدان «عین الله صادقی نیارکی» که معاون مدرسه بود و معلم «جواد مالکی قمی» دو تن از این 158 شهید بودند که از جمله 72 تن یار شهید آیت‌الله بهشتی محسوب می‌شدند. این دو نفر در جریان بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیرماه سال 1360 به همراه شهید بهشتی به شهادت رسیدند.

بنیاد هابیلیان که متعلق به خانواده شهدای ترور کشور و تنها مرکز تخصصی مطالعات تروریسم در کشور است، مشخصات معلمانی که به وسیله ترور به شهادت رسیدند را منتشر کرد که در ادامه قابل مشاهده است:

نام

نام خانوادگی

نام پدر

محل تولد

تاریخ تولد

شغل

تاریخ شهادت

نحوه شهادت

شهرشهادت

مکان شهادت

جنسیت

قنبر

ابراهیم اژدری

علی

آذربایجان غربی

1328/07/15

معلم

58/01/31

حمله مسلحانه

نقده

نقده

مرد

سالم علی

احمداتروش

علی

بوشهر

1335/

معلم

62/06/06

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

اسماعیل

احمدخان‌بیگی

میرزاعلی

تهران

1341/03/01

معلم

63/01/26

ترور

بانه

نامشخص

مرد

حبیب

احمدی دستجردی

عوض

آذربایجان غربی

1334/03/30

دبیر

61/07/26

حمله مسلحانه

ارومیه

نامشخص

مرد

غلامرضا

اسدی عرب

اسدالله

گلستان

1331/12/21

معلم

57/10/13

ترور

 

نامشخص

مرد

احمد

اسلام نیا

علی

مازندران

1335/10/04

معلم

60/06/31

حمله مسلحانه

قائمشهر

نامشخص

مرد

هدایت

اسلامی نیا

آقابرا

کرمانشاه

1331/01/02

مستخدم آموزش و پرورش

58/11/12

حمله مسلحانه

پاوه

نامشخص

مرد

محمدحسن

اکبری

محمدتقی

سمنان

1333/02/03

معلم

67/05/05

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

محمدحسین

الماسی

یحیی

کرمانشاه

1344/03/04

معلم

67/05/04

حمله مسلحانه

کرمانشاه

اسلام آباد

مرد

خسرو

امیرزادگان

جمشید

تهران

1316/08/12

معلم

65/04/23

حمله مسلحانه

اشنویه

اشنویه

مرد

حسن

امینی

سلیمان

آذربایجان غربی

1316/02/03

معلم

61/09/19

حمله مسلحانه

اشنویه

دهشمس

مرد

سهراب

امینی زاده

نادعلی

کرمان

1339/03/01

معلم

62/05/21

حمله مسلحانه

بوکان

بوکان

مرد

محسن

ایوبی

مسلم

تهران

1341/08/10

معلم

63/03/07

حمله مسلحانه

 

سقز

مرد

قاسم

آذر ارجمند

غلامحسن

گیلان

1335/06/09

معلم

62/02/12

ترور

لنگرود

باغجزایری

مرد

حسین

آستانه پرست

غلامرضا

خراسان

1303/01/04

دبیر

60/05/31

ترور

مشهد

چه نو

مرد

احمد

آقابیگی

ارسلان

تهران

1342/11/02

معلم

67/05/05

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

رضا

آقاجانی

عباس

تهران

1328/02/01

معلم

73/03/30

بمب گذاری

مشهد

حرم مطهر امام رضا(ع)

مرد

ابراهیم

بابا حاجیانی

محمدصالح

کردستان

1328/02/12

معلم

60/05/27

حمله مسلحانه

مریوان

پایگاه آریز

مرد

عبدالعلی

بابارضا

نجفعلی

گلستان

1333/02/01

دبیر

58/01/17

حمله مسلحانه

 

جنگ گنبد

مرد

علی

بخت شکوهی

محمدحسین

آذربایجان شرقی

1326/02/09

معلم

57/11/25

حمله مسلحانه

ارومیه

ارومیه

مرد

علی

براتی

عزیز

کردستان

1334/06/13

معلم

59/10/17

ترور

سقز

نامشخص

مرد

علی محمد

بیان

حسین

قم

1334/

معلم

60/08/20

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

فرج الله

بیطالی

احمد

آذربایجان غربی

1338/07/01

معلم

67/06/02

حمله مسلحانه

ارومیه

سرو

مرد

جبار

بیگ رضایی

غلامحسین

کرمانشاه

1344/03/02

معلم

67/05/07

حمله مسلحانه

اسلام آبادغرب

نامشخص

مرد

ابراهیم

بیگلری خورده چشمه

علیخان

کرمانشاه

1333/00/00

دبیر

58/09/19

ترور

صحنه

نامشخص

مرد

محمدرضا

بینا

عزیز

فارس

1337/01/20

معلم

60/12/04

حمله مسلحانه

مهاباد

نامشخص

مرد

علی اکبر

بیوک آقایی

اصغر

فارس

1339/07/20

معلم

59/12/04

حمله مسلحانه

دیواندره

گردنه دیواندره

مرد

مسعود

پازوکی

مصطفی

تهران

1339/03/04

معلم

67/05/06

حمله مسلحانه

 

اسلام آباد غرب

مرد

رضا

پاکدامن

باباخان

تهران

1305/05/06

مربی ورزشی

59/05/06

بمب گذاری

کرج

17متری مفتح

مرد

بهمن

پرویز

قادر

آذربایجان غربی

1341/06/19

معلم

61/06/20

واژگون شدن خودرو

پیرانشهر

جلدیان و پسوه

مرد

اکبر

پناهنده

یدالله

کرمان

1342/07/24

معلم

59/10/30

حمله مسلحانه

کهنوج

سرگریچ

مرد

فریدون

تاجیک

شیرخان

تهران

1345/

معلم

67/05/05

حمله مسلحانه

 

اسلام آبادغرب

مرد

منصور

تقوی سقنددین کلایی

عین الله

مازندران

1334/05/01

معلم

61/01/03

ترور

تهران

سهروردی جنوب

مرد

نادر

تقی پور

حسن

گیلان

1333/04/05

معلم

65/02/11

ترور

 

نامشخص

مرد

علی

تمری

مسلم

مازندران

1332/10/10

معلم

62/08/21

حمله مسلحانه

کامیاران

تنگه کالیمانگا

مرد

قربان

تیما

حاج علی

کرمانشاه

1343/03/01

آموزگار

66/06/24

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

سیدابراهیم

جدیدراهنما

سیدهادی

گیلان

1325/05/04

معلم

58/09/29

ترور

زاهدان

درعیدگاه

مرد

فاطمه صغری

جعفری

حسین

یزد

نامشخص

تدریس قرآن

61/04/11

بمب گذاری

یزد

مسجد ملااسماعیل

زن

محمدحسن

جعفری

محمدحسین

خراسان

1336/06/10

معلم

63/06/05

بمب گذاری

تهران

راهاهن

مرد

مرتضی

جعفری

حسین

اصفهان

1341/01/30

معلم

62/08/02

حمله مسلحانه

مریوان

نامشخص

مرد

سیدرسول

جعفری فرد

اسماعیل

فارس

1337/01/05

معلم

61/04/14

حمله مسلحانه

شیراز

نامشخص

مرد

عباس

جلالی ورنام خواستی

گداعلی

تهران

1334/09/01

معلم

60/12/17

ترور

تهران

معلم

مرد

ابوالفضل

جلالیان دهقانی

عباس

خراسان

1339/12/27

معلم

63/04/01

حمله مسلحانه

سلماس

نامشخص

مرد

جلال

جلیزاوی

گرنیش

اهواز

1334

معلم

1387

ترور

اهواز

نامشخص

مرد

ابراهیم خلیل

جمیلی

محمدتقی

آذربایجان شرقی

1336/00/24

معلم

61/09/21

حمله مسلحانه

مهاباد

مهاباد

مرد

محمدحسین

جنیدی

محمدتقی

تهران

1313/07/01

معلم

64/08/06

حمله مسلحانه

مهاباد

مهاباد

مرد

عباس

چوپانی

مسیب

آذربایجان غربی

1335/12/01

کارمنداموزش پر

60/07/03

حمله مسلحانه

تکاب

نامشخص

مرد

محمود

حاتمی یزد

محمد

خراسان

1330/01/01

معلم

60/08/30

ترور

مشهد

چهارراه شهداء

مرد

عبدالرحیم

حاجی نوری

عیسی

مازندران

1337/03/06

معلم

61/01/08

ترور

تهران

پادگان لویزان

مرد

حسنعلی

حاجیان پور

باقر

آذربایجان غربی

1337/03/20

معلم

58/05/28

حمله مسلحانه

بیجار

جاده تکاب و سقز

مرد

سیدمحمودرضا

حایری

سیدمحمد

تهران

1342/01/15

معلم

60/11/15

ترور

تهران

مدرسه دخترانه جیحون

مرد

کرمعلی

حسن رضایی

فرمان

قزوین

1338/01/08

معلم

60/07/03

ترور

تهران

خیابان پارکوی

مرد

اسماعیل

حسین زاده

بخشعلی

آذربایجان غربی

1339/04/02

معلم

67/06/02

حمله مسلحانه

ارومیه

نامشخص

مرد

سیدمحمد

حسینی

سیدعلی اصغر

خراسان

1337/04/02

معلم

62/07/25

حمله مسلحانه

دیواندره

دیواندره

مرد

سیدمحمدتوفیق

حسینی

سیدصدیق

کردستان

1325/02/01

معلم

59/03/26

اعدام

سنندج

نامشخص

مرد

امیرهوشنگ

حسینی نژاد

سیدمرتضی

تهران

1339/

معاونت دبیرستا

60/12/03

بمب گذاری

تهران

میدان سپاه

مرد

فرامرز

حیدری

رشید

کرمانشاه

1344/12/10

معلم

67/05/05

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

غلام مهدی

خائفی

غلام‌حسین

فارس

1337/11/13

معلم

61/10/05

حمله مسلحانه

مریوان

تودار ملا

مرد

جمشید

خداپرست

یعقوب

مازندران

1331/01/15

معلم

61/01/17

ترور

قائمشهر

نامشخص

مرد

حسنعلی

خیراندیش

اسماعیل

اصفهان

1339/04/09

معلم

60/09/08

حمله مسلحانه

دیواندره

نامشخص

مرد

نادر

خیرخواه

شعبان

گیلان

1322/01/04

معلم

60/09/07

ترور

ماسال

نامشخص

مرد

عباس

داداش زاده

حسن

آذربایجان غربی

1339/01/30

معلم

67/06/02

حمله مسلحانه

ارومیه

زیوه

مرد

ابراهیم

داودآبادی

محمدعلی

تهران

1334/03/10

دبیر

60/04/22

حمله مسلحانه

سردشت

سردشت

مرد

غلامرضا

داورزنی مقدم

محمدرضا

خراسان

1341/06/26

معلم

66/02/01

حمله مسلحانه

 

بانه

مرد

یزدانبخش

دهقان

خداقلی

فارس

1324/01/06

معلم

61/01/20

ترور

 

نامشخص

مرد

رضا

دینی

براتعلی

تهران

1340/08/04

معلم

65/04/18

حمله مسلحانه

سقز

نامشخص

مرد

علیرضا

رجبی

حسین

گلستان

1338/08/15

معلم

58/02/02

حمله مسلحانه

 

گنبد

مرد

خسرو

رحمان زاده

قادر

کرمانشاه

1327/06/05

معلم

59/08/01

حمله مسلحانه

پاوه

دواب

مرد

غلامرضا

رحمانی

علی اکبر

تهران

1339/03/04

معلم

60/07/05

ترور

تهران

خیابان فلسطین

مرد

حسن

رحمتی

رضا

اصفهان

1339/01/02

معلم

62/06/28

حمله مسلحانه

بوکان

بوکان

مرد

فتح الله

رستم زاده

غلامحسین

فارس

1334/01/02

معلم

60/05/05

حمله مسلحانه

مریوان

نامشخص

مرد

محمدرضا

رضایی پندری

احمدعلی

یزد

1336/06/01

معلم

62/07/22

حمله مسلحانه

سنندج

سنندج

مرد

علی

ره آموز

برات محمد

خراسان

1337/06/10

معلم

60/07/08

ترور

بجنورد

خیابان قیام

مرد

خسرو

ریاحی نظری

حسن

تهران

1324/04/26

دبیر

61/05/19

ترور

تهران

خیابان بهارشیراز

مرد

امام بخش

ریگی

محمد

سیستان و بلوچستان

1331/12/09

دبیر

58/05/16

حمله مسلحانه

خاش

جاده ایرندگان

مرد

عبدالله

زارعی

عبدالکریم

کردستان

1334/01/03

معلم

59/10/17

حمله مسلحانه

سقز

نامشخص

مرد

محمود

زارعی

عین الله

همدان

1351/04/01

آموزگار

67/05/05

حمله مسلحانه

اسلام آبادغرب

چارزبر

مرد

سجاد

سپهوندبیرانوند

علی اکبر

لرستان

1346/09/01

آموزگار

67/05/05

حمله مسلحانه

اسلام آبادغرب

اسلام آبادغرب

مرد

ایرج

ستاریان

خلیل

کردستان

1339/01/23

معلم

61/07/21

اعدام

سقز

نامشخص

مرد

علی

سرحدی

کریم

تهران

1324/09/09

دبیر

59/03/01

ترور

سقز

نامشخص

مرد

محمدرضا

سلیمانی کهره

یارگه

کرمانشاه

1338/10/22

معلم

63/06/29

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

احمد

سلیمی

محمدطاهر

کرمانشاه

1329/03/01

معلم

65/03/09

حمله مسلحانه

پاوه

سرکران

مرد

سکینه

سندکل

عباسعلی

کلوخی زابل

1358

معلم

24/9/89

انتحاری

(تاسوعای چابهار)

چابهار

زن

علیرضا

شفیع نیا

کریم

کرمانشاه

1335/05/07

معلم

60/06/21

حمله مسلحانه

کرمانشاه

نامشخص

مرد

ابوالمعالی

شهیدی

میرزانصرالله

تهران

1306/12/05

معلم

58/04/14

حمله مسلحانه

بیجار

جاده بیجار

مرد

برهان‌الدین

شیبت الحمدی

مهدی

تهران

1311/04/15

دبیر

63/09/07

حمله مسلحانه

 

سقز

مرد

بیتاله

شیرزاد

یوسف

گیلان

1329/01/01

معلم

60/09/07

ترور

ماسال

مهدیخان

مرد

محمد

صادقی

فضل الله

خراسان

1352/03/24

دبیری

73/03/30

بمب گذاری

مشهد

حرم امام رضا(ع)

مرد

مهدی

صادقی

غلامرضا

خراسان جنوبی

1359

دبیر

7/3/88

انتحاری

زاهدان

نامشخص

مرد

عین الله

صادقی نیارکی

امیر

تهران

1323/02/05

معاون مدرسه

60/04/07

بمب گذاری

تهران

حزب جمهوری اسلامی

مرد

رضا

صالحی

محمدحسین

تهران

1336/06/01

معلم

65/04/23

حمله مسلحانه

اشنویه

جاده اشنویه

مرد

امیر

صفایی فر

اله کرم

تهران

1342/01/28

دبیر

63/08/13

حمله مسلحانه

سقز

نامشخص

مرد

احمد

ضیایی

محمد

همدان

1336/07/09

معلم

67/05/05

حمله مسلحانه

اسلام آبادغرب

اسلام آبادغرب

مرد

محمد

طالبیان

حسین علی

همدان

1316/10/07

دبیر

70/01/12

حمله مسلحانه

قصرشیرین

قصرشیرین

مرد

یوسفعلی

عباس زاده

علی اشرف

کردستان

1330/04/10

معلم

59/04/05

حمله مسلحانه

تکاب

نامشخص

مرد

قادر

عبدالله پور

قرنی

آذربایجان غربی

1315/01/07

دبیر

62/03/16

ترور

مهاباد

حومه مهاباد

مرد

حسن

عبدالله زاده

حسین

آذربایجان غربی

1332/09/10

معلم

59/01/10

حمله مسلحانه

ماکو

ماکو

مرد

نورمحمد

عبداللهی

مصریجان

سیستان و بلوچستان

1337/09/02

معلم

69/12/19

ترور

ایرانشهر

نامشخص

مرد

علی

عبدلی زاده

غلام

هرمزگان

1335/04/27

معلم دانشجو

60/11/18

ترور

بندرعباس

چهارراه مرادی

مرد

مرتضی

عزتی

حجت الله

زنجان

1338/05/01

معلم

60/05/15

ترور

زنجان

پشت پمپ بنزین

مرد

جواد

علی زاده

علی اکبر

کرمانشاه

1342/11/08

معلم

67/05/06

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

محمد

غفاری

مرتضی علی

تهران

1340/07/04

معلم

63/12/21

بمب گذاری

تهران

نمازجمعه تهران

مرد

حمید

غیبی

ابراهیم

تهران

1341/09/27

معاون دبیرستان

63/02/02

ترور

تهران

خیابان گلبرگ

مرد

سعداله

فاریابی

ابراهیم

کرمان

1333/07/01

معلم

60/03/18

حمله مسلحانه

مهاباد

مهاباد

مرد

غلامرضا

فتاحی

محمدرضا

تهران

1342/02/10

معلم

61/03/22

حمله مسلحانه

 

کامیاران

مرد

تقی

فراتی

علی اکبر

سمنان

1332/

معلم

63/04/14

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

محمدهادی

فرج فهیمی

محمدطاهر

مازندران

1344/10/03

معلم

65/07/17

حمله مسلحانه

مریوان

مریوان

مرد

کمیل

فرزانگان

ابوالقاسم

اصفهان

1317/08/22

مدیرمدرسه

62/02/12

ترور

شهرضا

خیابان حکیم صهبا

مرد

احمد

فضلی

حسین

سمنان

1335/06/04

معلم

67/05/05

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

مهدی

فضلی

حسین

سمنان

1339/10/23

معلم

67/05/05

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

حسین

فیروزیان

یحیی

تهران

1334/01/06

معلم

61/02/21

ترور

تهران

مسجدباب الحوائج

مرد

حمزه

قادر پوراقدم

احمد

آذربایجان غربی

1326/02/29

معلم

58/04/04

حمله مسلحانه

مهاباد

حومه مهاباد

مرد

مسعود

قصری

محمدسعید

کردستان

1323/01/04

دبیر

60/09/08

ترور

سنندج

نامشخص

مرد

رسول

قنبری

عبدالعلی

گیلان

1334/01/02

معلم

60/08/22

ترور

طوالش

منزل

مرد

محمدمهدی

قنبریان

عبدالحسین

سمنان

1336/01/01

کارمند آموزش وپرورش

67/05/04

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

مجید

کاظم

علی اصغر

تهران

1341/11/01

معلم

61/06/24

حمله مسلحانه

بانه

نامشخص

مرد

احمد

کاکویی

شیرمحمد

تهران

1334/01/02

دبیر

60/06/27

ترور

قائمشهر

نامشخص

مرد

عزت الله

کریمی

محمدشریف

کرمانشاه

1331/10/10

معلم

59/07/30

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

علی اصغر

کریمی

حسین

فارس

1343/09/28

معلم

65/04/03

حمله مسلحانه

مهاباد

مهاباد

مرد

محمدتقی

کشاورز

ابراهیم

فارس

1342/06/01

معلم

66/08/15

حمله مسلحانه

مهاباد

نامشخص

مرد

تیمور

گرامی

نعمت

کرمانشاه

1343/03/01

معلم

67/05/03

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

حسین

گلزاری

حمدالله

تهران

1340/

معلم

63/07/17

حمله مسلحانه

مریوان

مریوان

مرد

حیدر

گودرزی

ملک

فارس

1339/01/05

معلم

62/05/01

حمله مسلحانه

ارومیه

نامشخص

مرد

قربانعلی

گورتانیان نژاد

حسن

اصفهان

1333/05/02

معلم

62/03/04

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

محمد

لالی

رحمت الله

تهران

1334/04/01

معلم

60/05/21

ترور

تهران

نامشخص

مرد

جواد

مالکی قمی

حسن

تهران

1331/03/22

معلم

60/04/07

بمب گذاری

تهران

حزب جمهوری

مرد

غلامحسین

مجدیان

کریم

خوزستان

نامشخص

دبیر

62/01/17

ترور

 

نامشخص

مرد

سیدمحمود

مجیدی

سیدرجب

مرکزی

1332/06/03

معلم

59/08/17

حمله مسلحانه

ارومیه

نامشخص

مرد

صفدر

محمدی

علی

کرمانشاه

1336/11/03

معلم

61/08/15

حمله مسلحانه

کامیاران

کامیاران

مرد

علی محمد

محمودی

محمدعلی

مرکزی

1334/03/03

معلم

60/07/09

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

بیژن

مدافع

فیض اله

گیلان

1337/04/22

معلم

62/01/25

ترور

لاهیجان

نامشخص

مرد

عبدالکریم

مصطفی پورآذر

قادر

آذربایجان غربی

1305/04/07

روحانی معلم

61/01/02

ترور

مهاباد

داخل شهر

مرد

مرتضی

مطهری

محمدحسین

تهران

1299/

استاد دانشگاه

58/02/13

ترور

تهران

جلو درب خانه دکتر سحابی

مرد

علی

مظفر

رحمخدا

تهران

1337/07/05

معلم

67/05/06

حمله مسلحانه

 

اسلام آبادغرب

مرد

حسین

مظفری

رضا

مازندران

1335/03/01

معلم

61/01/17

ترور

قائمشهر

جاده قادیکلا

مرد

محمد

مفتح

محمود

تهران

1307/01/09

استاد دانشگاه

58/09/27

ترور

تهران

دانشگاه الهیات

مرد

اکبر

مقصودی

اصغر

همدان

1323/12/16

معاون آموزش وپرورش

60/09/08

ترور

همدان

بلوارشهیدمدنی

مرد

احمد

ملکی

محمدحسین

لرستان

1338/01/03

معلم

67/05/06

حمله مسلحانه

اسلام آبادغرب

نامشخص

مرد

محمود

موذن

محمدعلی

فارس

1337/06/29

معلم

59/12/04

حمله مسلحانه

سردشت

سردشت

مرد

سیدمحمد

موسوی

سیدیحیی

مرکزی

1342/03/20

دبیر

64/04/04

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

ایوب

میرزایی

یوسف

گیلان

1334/

معلم

60/07/28

ترور

رضوانشهر

مدرسه شهید ایوب

مرد

محمد

نامدارمرادی

خدامراد

کردستان

1315/06/18

دبیر

60/12/04

ترور

سنندج

خیابان فردوسی

مرد

محمود

ندری

ملکرضا

لرستان

1344/12/03

آموزگار

66/07/07

حمله مسلحانه

بوکان

نامشخص

مرد

محمدحسن

نظری

خلیل

مازندران

1331/03/10

معلم

60/06/16

ترور

قائمشهر

شهدای محله

مرد

یوسف

نظری نوکنده

حجت

گلستان

1301/04/20

معلم

62/06/26

حمله مسلحانه

 

مریوان

مرد

عبدالحسین

نوریان

حسین

خراسان

1324/04/01

دبیر

60/06/01

ترور

بجنورد

خیابان 17 شهریور

مرد

پرویز

نیکروان

محمدعلی

تهران

1318/02/11

مدیر

58/03/10

ترور

خرمشهر

خرمشهر

مرد

حبیب

هادیلو

شعبانعلی

زنجان

1342/02/05

معلم

62/04/29

حمله مسلحانه

بانه

نامشخص

مرد

قاسم علی

هدایت کلیشادی

عباسعلی

اصفهان

1334/01/10

معلم

61/04/28

ترور

تهران

نامشخص

مرد

محمدحسین

واعظی

حبیب الله

زابل

1334

دبیر

25/12/84

راهبندان جاده

زاهدان-زابل

تاسوکی

مرد

سیدحسین

وزیری ثانی

سیدرضا

گلستان

1345/06/01

معلم

66/06/16

حمله مسلحانه

 

نامشخص

مرد

اقبال

وطنخواه

عبدالله

کردستان

1332/02/17

کارمند آموزش و پرورش

63/01/26

ترور

بانه

جاده روستا

مرد

رجبعلی

ولی پور

غلامعلی

مازندران

1340/10/07

معلم

62/09/07

حمله مسلحانه

مریوان

مریوان

مرد

کرمعلی

یازرلو

عباسعلی

گلستان

1336/05/05

معلم

60/08/12

حمله مسلحانه

مریوان

مریوان

مرد

اسدالله

یاوری روشن

حبیب الله

همدان

1345/02/16

معلم

66/05/12

حمله مسلحانه

بانه

نامشخص

مرد

سعید

یزدانی

ولی الله

خراسان

1341/09/15

معلم

60/05/29

ترور

بجنورد

بجنورد

مرد

امان اله

یوسفی

نصرالله

فارس

1323/06/04

معلم

61/01/20

ترور

ممسنی

نامشخص

مرد

علی اصغر

یوسفی فشنگی

ولی الله

تهران

1337/07/8

معلم

62/05/22

حمله مسلحانه

اسلام آبادغرب

جاده اسلام آباد

مرد

انتهای پیام/

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۵۰
رستم فاریابی