اندیشه 14

به خانه خدمتگزار خود خوش آمدید .

اندیشه 14

به خانه خدمتگزار خود خوش آمدید .

این خانه قصد خدمات فرهنگی و آموزشی دارد التماس دعا
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۶، ۱۱:۰۱ - ABOLFAZL :.
    موافقم
  • ۱۹ فروردين ۹۶، ۱۸:۱۱ - ABOLFAZL :.
    قشنگه

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ

فروش فرزند

    سکوت را زن شکست، طاقت نیاورد. فضای خانه انگار بر سینه اش سنگینی می کرد. گفت: «تا کی می خواهی بنشینی و فکر کنی؟ خب گناه که نکردیم! هر سال می توانستیم، امسال دیگر نمی توانیم، ان شاءاللّه سال بعد، از خودشان بخواه تا دوباره دستمان را بگیرند و ما خیمه ی عزایشان را بر پا کنیم...


مرد انگار از خواب عمیقی بیدار شده، با بهت و حیرت به زن خیره شد. بعد از چند لحظه، سرش را به چپ و راست تکان داد، چنگی به موهایش زد و گفت: «استغفراللّه ربی و اتوب الیه! چرا نمی فهمی زن؟! مردم توقع دارند، هر روز از من سؤال می کنند، جلسه ی روضه جا افتاده؛ دیگر نمی شود، هر سال بوده، امسال را بی خیال شویم؟ من حتما باید یک راه چاره ای برایش پیدا کنم و این روضه امسال برگزار شود.»


زن دوباره گفت: «مردم که از وضع ما باخبرند؛ می دانند آن خدا نشناس ها مال تو را بردند و تو امسال ورشکست شدی پس دیگر خجالت...»


صدای باز شدن در خانه، حرف زن را قطع کرد؛ هر دو چشم گردانند. پسر جوانشان در آستانه ی در بود. نگاه مادر که به قامت رعنای جوانش افتاد، فکری به سرعت به ذهنش رسید؛ دوباره قد و بالای جوان را نگاه کرد. لبخند روی لبانش نشست. تصمیمش را گرفت. جلو رفت، آغوشش را باز کرد و جوانش را در بغل گرفت. مرد و جوان، با تعجب به زن نگاه می کردند.


مرد سرش را پایین انداخته بود و لرزش دستانش، حکایت از آن می کرد که باور گفته های زنش چقدر برایش سخت است.


- آخر زن! چطور عزیزم را، تنها ثمره ی زندگیم را، تمام جوانی ام را ببرم در بازار برده فروش ها و او را به عنوان غلام و برده بفروشم؟! تو که مادری و دلت از حریر نرم تر است و از مو نازکتر، چطور این پیشنهاد را به من می کنی؟!


زن با یک سخن، مرد را آرام کرد: «ببین مرد! اگر ادعای عاشقی می کنی، جوان که چیزی نیست؛ باید از جان خود نیز بگذری! اگر حسین(ع) فرزند رسول خدا همان است که ما می شناسیم، عمل ما را بی جواب نخواهد گذاشت! اگر به کارت عقیده و ایمان داری، بلند شو و بسم اللّه را بگو و گرنه سرجایت بنشین و مجلس آقا را فراموش کن!»


چند روزی طول کشید تا مرد با این تصمیم کنار آمد. حالا نوبت جوان بود مادر می گفت: «من پسرم را بزرگ کرده ام. او منتهای آرزویش جانفشانی در راه فرزندان علی (ع) است. او روح حسینی دارد و مرام علوی. تو چطور او را نمی شناسی؟


مرد گفت: «من...من... جرأت ندارم، خودت بهش بگو!»


مرد از روزنه ی در به مادر و پسر نگاه می کرد مادر آرام و با طمأنینه سخن می گفت: مرد سعی می کرد عکس العمل پسر را بعد از شنیدن همه ی حرف های مادرش در ذهن تصور کند. ناگهان پسر، مادرش را در آغوش گرفت؛ مرد، اشک روی گونه هایش را دید و شنید که گفت: «مادر! ممنونم!»


مرد سعی کرد اشک هایش را زن و فرزندش نبینند. لباسش را پوشید و به حیاط رفت. زن نیز لباسی مندرس به جوانش پوشانید و سر و رویش را با زغال سیاه کرد. بعد با هم به حیاط رفتند و دست جوان را در دست پدرش گذاشت. در این شهر، همه آنها را می شناختند، پس با هم از شهر خارج شدند. ساعتی بعد وارد شهر کوچکی شدند. بازار برده فروشان شلوغ بود؛ هر کس از جنس خود به نوعی تعریف می کرد. مرد و پسرش هنوز چند قدمی در بازار برنداشته بودند، که جوانی زیبا و نورانی جلویشان آمد: «کجا می روی و این جوان را به چه کار می بری؟»


ضربان قلب مرد، تندتر شد. مِن و مِن کرد وگفت: «می خواهم از شهری به شهر دیگری در دورست سفر کنم و نیازمند مبلغ زیادی هستم که مرا مجبور کرده، علیرغم میل باطنی ام این غلام را بفروشم. اگر خریداری بسم اللّه!» مرد گفت: «اراده ی فروختنش را با چه قیمتی داری؟»


مرد قیمت را که گفت: او بدون هیچ چانه ای کیسه های زر را تسلیم کرد و با جوان از بازار خارج شد. مرد با چشم های اشک آلود، قد و بالای جوانش را نگاه کرد تا از بازار خارج شدند. در راه با خودش خیلی حرف زد و به خودش دلداری داد. به شهرش که رسید، کمی آرام تر شده بود؛ حالا به این فکر می کرد که دوباره چراغ روضه ی امام حسین(ع) را می تواند در خانه روشن کند به خانه رسید. دق الباب کرد و به انتظار ایستاد.


در باز شد. باورش برای مرد محال بود؛ خواب بود یا بیدار؟ آیا علاقه و محبّت به جوانش او را دچار وهم و خیال کرده بود، یا واقعا خودش بود؟ پسرش که در آستانه ی در ایستاده بود... پسر، پدر را در آغوش گرفت و هر دو زار گریستند. زن که صدای آن دو را شنید، به جمع آنها پیوست. مدّتی از گریه ی آنها گذشت، تا این که زن با هق هق گریه اش از پسر خواست تا ماجرا را برای پدر هم تعریف کند و پسر با بغضی گلوگیر شروع به تعریف کرد:


«پدر! وقتی کیسه های زر را گرفتی و از هم جدا شدیم، بغض راه گلویم را بست و نمی گذاشت قدم هایم را براحتی بردارم. آن آقا سبب گریه ام را پرسید. گفتم: ارباب و مولایم را خیلی دوست داشتم، جدایی از او برایم سخت است و دشوار. به او عادت کرده بودم. او خیلی مهربان و دلسوز بود. امّا آن آقا جواب داد: «پسرم نمی خواهد با من این گونه صحبت کنی! او ارباب و آقای تو نبود و او پدر تو بود و تو فرزند آن پدر هستی. پدرت نیز تو را به دلیل خرج سفر نفروخت، بلکه می خواست مجلس ما را اقامه کند. ما شما را خوب می شناسیم و از وضع زندگی شما باخبریم!»


با حرف های او تنم لرزید، خودم را به روی پاهای او انداختم و التماس کردم که خودش را معرفی کند. آقا زیر لب و شمرده گفت: «انا الغریب! انا المظلوم! انا العطشان...» و بعد گفت: «به نزد پدر و مادرت برو و از قول من بگو: ما نذرشان را قبول کردیم! ما هدیه ی آنها را پذیرفتیم. بروند و به فکر مجلس عزای ما باشند که دیگر خود ما ضامن اجرای آن هستیم. چون آنها از جوان خود گذشتند، ما هم روز به روز احسانمان بر آنها بیشتر می شود و بر رزق و روزیشان خواهیم افزود.» سپس امر کرد که چشم هایم را ببندم و تا چشم باز کردم خودم را مقابل خانه دیدم.


صدای گریه و شیون آن سه نفر، تمام اهل محل را به خانه آنها کشانده بود. جمعیت، دور آنها حلقه زده بود. مرد فریاد می زد و بر سر می کوبید. زن شیون می کرد و سر به دیوار می زد. مردم، بی اطلاع از ماجرا بی اختیار گریه می کردند. جوان، خیره به جمعیت به این فکر می کرد که اولین شب روضه در خانه ایشان برپا شده، آن هم با ضمانت و قول ارباب حسین.


منبع: داستان های شگفت، شهید دستغیب.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۲:۳۷
رستم فاریابی
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ق.ظ

چرا کفن


.

 

 

دلیل غسل‌دادن و کفن‌کردن میّت

امام رضا(ع) می‌فرمایند: دلیل غسل‌دادن به مردگان این است که هم از انواع مرض‌ها و آلودگی‌هاى قبل از مرگ نظیف شوند و هم ملاقات با ملائکه و اهل آخرت بدون نظافت و طهارت سزاوار نیست.

(وسائل‏‌الشیعه، ج‏2، ص 679)

 

آن حضرت در حدیث دیگرى فرمودند:کفن‌کردن میت به چند جهت است:

1. عورت او پیدا نباشد (و اگر زن است بدن او پیدا نباشد).

2. مردم نتوانند به او نگاه کنند. شاید برای دیگران خوشایند نباشد.

3. اگر بدنش درد و رنج و بیماری داشته یا کجی صورت و بدن و قبیح المنظر شده، باعث قساوت قلب دیگران نشود.

4. کفن‌کردن او باعث احترام و عظمت پیش چشم مردم باشد و نزد آنان محترم جلوه کند.

5. او را کفن می‌کنند تا دوستانش با دیدن او محبّت و مودّت او را نسبت به فرزندان و خویشانش حفظ کنند. (وسائل‌الشیعه، ج2، ص 725)

 

 

علت دفن میّت

امام علی‌بن موسی‌الرضا(ع) می فرمایند: «أمروا بدفن المیت لئلا یتأذى به الأحیاء بریحه و بما یدخل علیه من الآفة و الفساد...» (بحارالانوار، ج 75، ص46)

در این حدیث‌، حکمت‌های فراوانی برای دفن مرده ذکر شده است، از جمله اینکه:

حفظ احترام مرده‌؛ چون اگر دفن نشود، بدن‌، به زودی متعفّن می‌‌شود، قیافه تغییر می‌کند و حیوانات صحرا، آن را طعمه خود قرار می‌دهند، و این بی‌احترامی بزرگی به متوفّی و بستگان اوست و بدیهی است هیچ کس راضی نیست عزیزش به این سرنوشت گرفتار شود.

2. بدن مرده‌، به انواع‌ باکتری‌ها و میکروب‌ها آلوده است و این سبب ابتلای افراد جامعه‌، به بیماری‌های خطرناک می‌‌شود.

. مردم از بوی بد او اذیت می‌شوند.

دفن نشدن مرده‌، سبب آزردگی دوستان و شادشدن دشمنان است‌.

ممکن است این سؤال پیش آید که «چرا به جای دفن، مرده را آتش نزنیم؟» در پاسخ باید گفت در دفن‌کردن میت، آن هم با دستوراتی خاص، حکمت‌های فراوانی وجود دارد که مهم‌ترین آن‌ها حفظ احترام میّت است، چنانچه امام صادق(ع) می‌فرمایند: «حرمة المیت کحرمة الحی؛ حرمت مُرده مانند حرمت شخص زنده است. الکافی، ج 7، ص 228)

 

 

راهکاری برای کاهش فشار قبر

از امام رضا(ع) نقل است که فرمودند: بر شما باد به نماز شب! بنده‌ای نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر به جای آورد و در قنوت نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار کند، مگر آنکه از عذاب قبر و عذاب جهنّم نجات داده شود و عمرش طولانی شده و روزی‌اش وسیع شود. (بحارالانوار، ج87، ص161)

 

احمد بن على انصارى می‌گوید: از رجاء بن ابى ضحّاک شنیدم که گفت: ... حضرت رضا علیه السلام در قنوت نماز وتر هفتاد مرتبه مى‏‌گفت: أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَأَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ. (بحار الأنوار، ج۴۹، ص

بر اساس این گزارش، «نماز وتر» یک رکعت است که پس از هشت رکعت «نافله شب» و دو رکعت «نماز شفع» خوانده می‌شود و در مجموع 11 رکعت نماز شب را تشکیل می‌دهد. وقت خواندن نماز شب از نیمه‌شب تا طلوع فجر است و بهترین موقع اقامه آن نزدیک طلوع فجر است. نمازهای مستحبی را می‌توان در حالت نشسته خواند، در نماز شب نیز می‌توان به خواندن سه رکعت (دو رکعت شفع و یک رکعت وتر) بسنده کرد. کیفیت خواندن نماز شفع مانند نماز صبح است و نماز وتر را باید به این صورت خواند: بعد از حمد و سوره، قنوت بگیرد، بعد رکوع و دو سجده به جا آورد و در آخر تشهد و سلام بگوید. از مستحبات نماز وتر این است که قنوت آن را طولانی کند و برای چهل مؤمن دعا کند (اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَاَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ)، و بعد از آن هفتاد بار استغفار کند (اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اَتُوبُ اِلَیه)، سپس 7 مرتبه بگوید «هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ اَلْنار»، بعد از آن 300 مرتبه «اَلْعَفو» بگوید و در پایان قنوت نیز بخواند: «رَبّ اغْفِرْلى وَ ارْحَمْنى وَ تُبْ عَلىََّ اِنَّکَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۷
رستم فاریابی
سه شنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۸ ب.ظ

وصیت نامه آیت الله خزعلی

                                                          بسم الله الرحمن الرحیم


کل نفس ذائقه الموت اللهم توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین و اجعل نفسی مشتاقه الی فرحه لقائک اشهد ان لا الله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله و اشهد انی آمنت بالملائکه و الکتاب و النبیین و اشهد ان الموت حق و البرزخ حق و القیامة حق و الجنه و النار حق و اشهد انّ ما جاء به رسول الله صلی الله علیه وآله حق و ما نطق به اوصیائه الاثنی عشرحق و اشهد انّ رئیس الاوصیاء امیرالمومنین ذو فضائل جمة لن یسبقه بعد الرسول الله صلی الله علیه و آله سابق و لا یلحقه و لاحق و انشات فیه علیّ امیری و نعم الامیر به کمل الدین و تمّ النعم اللهم به رَضی الاسلام دیناً لنا فهل تعلمون له من نظیر و هو واولاده الطیبون صنائع ربنا و الناس بعد صنائع لهم کما قاله علیه الصلاه و السلام فی نهج البلاغة و ارجو من الله سبحانه ان یصلح بخاتم اوصیائه الحجه بن الحسن العسکری روحی لتراب مقدمه الفداه اهل العالم و یزیل الفساد و یقیم القسط و العدل للّناس و فی الختام اقول اللعنه علی اعدائهم اجمعین.


و بعد این وصیت اینجانب است به وصی ارجمند نور چشمی عزیز دکتر محسن خزعلی انسان معتقد، متقی،‌نکوکار حفظ الله تعالی، این وصیت که با سلامت عقل و شعور انجام می‌گیرد، مرا پس از فوت در اختیار غسال مسئله‌دان قرار دهد و کفنی تهیه دیده‌ام بر من بپوشاند و دستمالی که با آن اشک چشم را خشک کرده‌ام لای کفن بگذارد (اشک چشم بر مظلومیت امیر المومنین علیه الاف التحیه و السلام) و در دفن من آزاد باشد، کنار قبور شهدای حزب جمهوری اسلامی بهشتی و هفتاد و دو نفر و یا هر جای دیگری که صلاح بدانند دفن نماید، هرجا که برای ایشان آسان باشد و اگر اقامه عزا کردند فقط تا روز سوم و بعد چهلم و بعد در آن سال و اگر برایشان مشقت دارد نه چهلم بگیرند و نه سال اما در سالهای بعد راضی نیستم سال بگیرند و مردم مسلمان را به زحمت بیاندازند،؛ سنگ قبرم را این دو شعر که درباره امیرالمونین علیه السلام سرودم و در خطبه بالا گذشت مزین نمایند، (علیّ امیری و نعم الامیر)، اگر سنگ قبر از سطح زمین بالا باشد و اگر سنگ قبر در سطح زمین بود آن دو شعر را ننویسید و به دیوار بزنند و از نوشتن القاب قبل از اسم خودداری کنند و به همان نامی که شناخته شدم اکتفا کنند و بنویسید مرقد ابوالقاسم خزعلی.


ماترک اینجانب منحصر به آپارتمان مسکونی در محله باغ‌شاطر می‌باشد و مقداری وجه در بانک ملی که حدود ۱۵ میلیون تومان است، در هیچ‌جای دیگر ملک و مالی ندارم، حقوق معنوی و مادی تالیفات اعم از نوار سمعی و بصری و انتشار آنها را بعلاوه هفت جلد تفسیر قرآن که دو جلد آن چاپ شده و مابقی در اختیار فرزند عزیزم دکتر محسن می‌باشد و تجدید چاپ آنها و اجازه انتشار یا عدم انتشار کلیه آثار یا در زمان حیاتم به محسن آقا و دختر عزیزم دکتر کبری خزعلی واگذار کرده‌ام که نامبردگان درآمد آنها را در مصارف خیریه و مستمندان هزینه کنند.
در خاتمه فرزندان عزیز را به چند چیز سفارش می‌کنم ۱- نمازها را اول وقت بخوانند، مهمان شدن و یا مهماندار شدن مانع از این کار نشود ۲- از نماز شب غفلت نکنند هر شب بخواند یا اکثر شبها ۳- با طهارت باشند و تا وضو یا غسل شان از بین رفت طهارت را تجدید کنند ۴- قرآن مجید را روزی یک جزء بخوانند و اگر فرصت کم بود حداقل روی یک حزب که هر چهار ماه یک نوبت قرآن را تلاوت کرده باشند. ۵- به آیات مربوط به قیامت که رسیدند تامل کنند و بیاندیشند و راهی است که همه در جلو داریم ۶- به آیات مربوط به ظالم ستیزی که بر می‌خورند خیلی تامل کنند، مثلا در جزء بیست و هشتم، سوره ممتحنه آیه ۴ دقت کنند و در خود این حالت را بیافرینند، آیه مزبور قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبْرَاهِیمَ وَالَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْکُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنَا بِکُمْ وَبَدَا بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةُ وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ باید عداوت و دشمنی را در خود نسبت به کفار احساس کنند و ملیکه‌شان شود ۷- صله رحم کنند، خاصه با کسی که از آنها بی‌مهری دیده‌اند، زودتر به نزد آن‌ها بروند (بله اگر دشمنی با دین خدا یا با انقلاب دارند به نزد آنها نروند) ۸- زیارت عاشورا با با صد لعن و صد سلام را حداقل هفته‌ای یک‌بار بخوانند ۹- دعای ندبه را فراموش نکنند هر جمعه بخوانند ۱۰- دعای کمیل را هر شب جمعه بخوانند ۱۱- توسل به اهل بیت را فراموش نکنند، بالاخص به حضرت زهرا صلوات اله و سلامه علیها و به حضرت ولی عصر روحی فداه ۱۲- مادر محترم خود را زیاد اکرام کنند این مادر خیلی برایشان زحمت کشیده ایامی که اینجانب زندان بودم یا در تبعید یا در سفر تبلیغ رنج زیادی برای فرزندان کشیده‌اند، از خداوند متعال مسالت دارم اگر برای زندان و تبعید و تبلیغ من اجری مقدر می‌فرماید بیشتر آن را به همسر محترمم اعطا فرماید.در خاتمه پدر پیر خود را به دعا و روزی یک نوبت زیارت مختصر امین الله یاد کنند.و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد رسول الله و علی اهل‌بیته و لاسیّما علی سیدی و مولای علی امیرالمومنین وحشرنا فی زمرتهم و رزقتنا شفاعتهم والسلام

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۸
رستم فاریابی
چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۵۳ ق.ظ

تفاوت وتبعیض

سلام برشما

اهمیت ونقش آموزش وپرورش در جامعه بر کسی پوشیده نیست . سخن بنده دراین ز مینه نیست بلکه یادآور مطلبی است که باید مورد توجه قرار گیرد در همه نظامهای  اجتماعی دو واژه تفاوت وتبعیض وجود دارد . که هم عقل وهم شرع تفاوت را تایید وتبعیض را نکوهش می کند . در آموزش وپرورش چون سروکار با انسان است این مفاهیم  حساسیت  بیشتری دارند .برنامه ریزان ودست اندرکاران از بالا تا پایین باید به تفاوتهای منطقه ای توجه داشته  باشند که برداشت تبعیض از رفتارشان متصور نشود .که اولین نشانه تبعیض باعث ازبین رفتن اعتماد به آنان می شود خواه در سطح وزارت یا اداره کل یا منطقه یا مدرسه یا کلاس  و و قتی که  اعتماد بین نقش های  آموزش وپرورش که شامل همه کسانی است است که با آموزش وپرورش سروکار دارند می شود( نه تنها معلمان ودانش آموزان ) نتیجه بی اعتمادی دلسردی ویاس در بین عوامل است که عدم کارایی وافت عملکردی را  نیز به دنبال دارد و از طرف دیگر اگر به تفاوتها توجه شود هر دانش آموزی با توجه به توان خود از آموزش وپرورش بهره می گیرد . باعث رشد وبالندگی می شود یکی از عواملی که امروز در کلاسهای درس باعث عدم انگیزه و عدم کارایی می شود تبعیضی است که عوامل بین دانش آموزان قائل می شوند.که اثرات منفی آن در دوره ابتدایی بیشتر ودر بقیه دوره ها نیز قابل تامل  است .که این خود یکی از نشانه های عدم  آشنایی با مسئولیت معلمی است که پرداختن به  آن از این مقال خارج  است که خود باید مورد بررسی قرار گیرد وگرنه به اهداف تعلیم وتربیت اسلامی نخواهیم رسید .که مسئولین امر در هرکجا به مجموعه حوزه کاری خود باید توجه داشته باشند لااقل به حداقل برسد(تبعیض) .تا نتیجه عملکرد مدارس وخانواده ها هدر نرود . ودر عین حال به تفاوتها  توجه شود که همه دانش موزان یا معلمان یکسان نیستند که برخی تفاوتها در قانون دیده شده و به برخی توجه نشده هرچند که مدارس دارای تقسیم بندیهایی هستند . از ترکیب نیروی انسانی ودانش آموز یکسانی برخودار نیستند .  در هر مدرسه  تفاوتهایی وجود دارد که مدیرباید به آنان توجه کند و انتظار ارائه خدمات آموزشی متناسب با توان معلم  واستفاده از خدمات آموزشی نیز متناسب توان دانش آموز  باشد. باشد روزی به همه تفاوتها توجه شود و هیچ تبعیضی در آموزش وپرورش که نتیجه اش در جامعه مشهود می شود نباشد . 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۴ ، ۰۸:۵۳
رستم فاریابی