اندیشه 14

به خانه خدمتگزار خود خوش آمدید .

اندیشه 14

به خانه خدمتگزار خود خوش آمدید .

این خانه قصد خدمات فرهنگی و آموزشی دارد التماس دعا
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۶، ۱۱:۰۱ - ABOLFAZL :.
    موافقم
  • ۱۹ فروردين ۹۶، ۱۸:۱۱ - ABOLFAZL :.
    قشنگه

۶ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۰۵ ق.ظ

گله مسجد

شما ظاهرم را جلا دادید و رنگ کردید؛ امّا باطنم را تاریک ساختید. وقتی روشن کردن یک چراغ در مسجد ثواب دارد، روشن کردن یک فکر و دل با نور هدایت ثوابش بیشتر نیست؟ چرا به جای ساختن مسجد، «مسجدی» نمی سازید؟ شما مصلّا ساختید، نه مصلِّی. نمازخانه ها زیاد شده است، نه نماز خوان ها! متأسّفانه در بعضی جاها مرا فقط با صدای «الرحمن» و مجلس فاتحه می شناسند. در من این همه «مجلس ترحیم» برای مرده ها گرفتید؛ ولی چند بار شد که «مجلس ترحّم» برای زندگان بگیرید؟ این همه برای اموات قرآن خواندید، کمی هم برای زنده ها بخوانید!

* از زبان مسجد

من همسایه شما هستم، در همین کوچه و محلّه و در همین نزدیکی ها زندگی می کنم.

من «مسجد» هستم؛ خانۀ خدا، عبادتگاه مسلمین. با شما درد دل هایی دارم که دوست دارم کمی حوصله کنید و درد دل های این همسایه را بشنوید.

با اینکه من روزی چند نوبت درِ خویش را به روی شما باز می کنم و چند ساعت به انتظار شما می مانم؛ ولی بعضی از شماها سراغ من نمی آیید و با من اُنس نمی گیرید. مثل اینکه با من قهرید. مگر از من چه بدی دیده اید؟ چرا این همه بی وفایی؟! چه خاطرة بدی از من دارید؟ من که همیشه دل شما را روشن و قلبتان را با صفا کرده ام. من که همیشه به شما آرامش روحی داده ام. شاید برخورد خادم مسجد یا حرف های مردم یا برخورد بعضی مسجدی ها شما را ناراحت کرده باشد؛ ولی چرا از من و صاحب من ـ که خداست ـ قهرید؟

می گویید: برنامه هایم جذّاب و آموزنده نیست؟ باشد، بیایید کمک کنید، طرح و پیشنهاد بدهید، با پیشنماز و متولّیان مسجد صحبت کنید، خودتان هم وقت بگذارید و مرا فعّال تر، جذّاب تر و با برنامه تر کنید! اگر قبول دارید که من پایگاهی برای تقویت ایمان، اخلاق و دینداری مردم هستم، این پایگاه را تقویت کنید؛ چرا فاصله می گیرید؟

من هر لحظه برای آشتی و دوستی با شما حاضرم، دست محبّت شما را می فشارم، پایتان را می بوسم.

کمک کنید، انضباط و نظم داخلی مرا بیش تر نمایید! مرا از تزیینات اضافی و غیر لازم پاک کنید و در عوض، خوشبو، معطّر، تمیز و با صفایم کنید! گرد و غبار از چهره ام بزدایید، روشنایی مرا بیش تر کنید، به سقفی که چکه می کند، به دیواری که در حال ریزش است، به در و پنجره های زنگ زده، به دستشویی ها، جاکفشی ها، حیاط، حوض و وضوخانه ام رسیدگی کنید، و آنچه را که مایة بی رغبتی مردم به حضور در من می شود، از بین ببرید تا من همچون خودتان تمیزتر، بهداشتی تر و با صفاتر باشم، تا شوق آمدن از خانه، مغازه، مدرسه و پارک به سوی من بیش تر شود، و من آبادتر بشوم.

من گله ها و درد دل هایم را با شما که همسایة منید در میان گذاشته ام:

خدا فرموده است که مرا آباد بسازید! آیة «إِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسی أُولئِک أَنْ یکونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ»[1]  را بر پیشانی من می نویسید؛ ولی از غصّه های من خبر ندارید. فکر می کنید آبادی من به چیست؟ به گلدسته های بلند و کاشیکاری های گرانبها؟ به چلچراغ های میلیونی؟ به قالی های نفیس و درهای منبّت کاری شده و پرده ها و مرمرها و گچ بری های هنری؟.

نه به خدا قسم! آبادی من به حضور شماست، به برگزاری پرشکوه نمازهای جماعت، معنویت و نیایش، تشکیل جلسات درس و وعظ و ذکر، تبدیل شدن من به پایگاهی برای گسترش ایمان و آگاهی و تقویت دین و بسیج مردم و کمک به مسلمین و سنگری برای دفاع از اسلام و میهن، به همبستگی دل ها و الفت جان های نمازگزاران و مسجدیان و انجام امور خیریه و مشاکرت در کارهای عامّ المنفعه و مرکزی برای تربیت و ارشاد.حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی

چرا به جای ساختن مسجد، «مسجدی» نمی سازید؟

شما ظاهرم را جلا دادید و رنگ کردید؛ امّا باطنم را تاریک ساختید. وقتی روشن کردن یک چراغ در مسجد ثواب دارد، روشن کردن یک فکر و دل با نور هدایت ثوابش بیشتر نیست؟ چرا به جای ساختن مسجد، «مسجدی» نمی سازید؟ شما مصلّا ساختید، نه مصلِّی. نمازخانه ها زیاد شده است، نه نماز خوان ها! متأسّفانه در بعضی جاها مرا فقط با صدای «الرحمن» و مجلس فاتحه می شناسند. در من این همه «مجلس ترحیم» برای مرده ها گرفتید؛ ولی چند بار شد که «مجلس ترحّم» برای زندگان بگیرید؟ این همه برای اموات قرآن خواندید، کمی هم برای زنده ها بخوانید!

هنگام برگزاری مجالس ختم، چهره هایی را دیده ام که در طول سال پایشان به هیچ مسجدی نمی رسد. بعضی ها فقط به خاطر شیرینی، شربت، شام و خرما نزد ما مساجد می آیند و بعضی روز عاشورا و شب اربعین برای پلوخوری.

از شما دوستانِ مسجدی نیز گله دارم؛ چرا تنها به مسجد می آیید؟ چرا دوستان و فرزندانتان را با خودتان نمی آورید؟ چرا شوق مسجد را در دل دیگران ایجاد نمی کنید؟ چرا ثواب نماز و لذّت عبادت و تلاوت و حتّی حضور در مسجد را برای مردم نمی گویید؟ چرا به مسجد می آیید و فیض می برید؛ ولی از خود من دلجویی و احوالپرسی نمی کنید؟ آخر من نیز دل دارم! من هم مشکلات و نیازهایی دارم. تفقّد، رسیدگی، عیدی و خرجی می خواهم.

دوست دارم گاهی دلم شاد و روشن شود. پرده ها، فرش ها، دیوارها، شیشه ها و چراغ هایم تمیز و تازه شوند. چرا به پرده های کثیف و شیشه های دود و غبار گرفته و لامپ های سوخته و زیر پله های پر از آشغال و انباری پر از خرت و پرت من نگاه نمی کنید؟!

چرا بلندگو و سیستم صوتی مرا مرتّب نمی سازید و مردم را از شرّ سوت و خش خش آن نجات نمی دهید؟

چرا مهرهای شکسته و سیاه شدة مرا عوض نمی کنید؟ چرا قفسه های قرآن و کتاب های دعا را مرتّب نمی سازید؟ چرا دیر می آیید و زود و با عجله می روید؟ مگر مستحب نیست که انسان زود به مسجد و دیرتر بیرون آید؟ چرا «حَی عَلَی الصَّلَاۀِ» را جدّی نمی گیرید و همیشه به نماز دوّم می رسید؟

دوست دارم وقتی به مسجد می آیید ـ همانطور که دستور دینی است ـ لباس های تمیز بپوشید، عطر بزنید، برای آمدن شتاب کنید، وقار داشته باشید، با وضو وارد شوید، دعا بخوانید، ذکر بگویید، آلودگی های مرا در اسرع وقت از بین ببرید، مرا جارو کنید، باکفش هایتان مرا خاکی و کثیف نکنید، در دل من چراغ روشن کنید، در صحن مسجد آب دهان نیندازید، اگر دهانتان بوی سیر و پیاز می دهد، در جمع مسجدیان حاضر نشوید، مرا محلّ گذر و راه عبور و مرور قرار ندهید، در من به سخن از دنیا، داد و ستد یا سر و صدا نپردازید.

مرا با باشگاه، قهوه خانه، سینما و یا فرهنگسرا عوضی نگیرید

بعضی ها احترام مرا حفظ نمی کنند. کارهایی که در شأن من نیست، انجام می دهند. با کف و سوت و هوار و خنده های بلند، دل مرا می رنجانند. با هیاهو، مجادله ها و منازعه ها آرامشِ مرا می گیرند. با کفش وارد مسجد می شوند. جُنُب و ناپاک به مسجد می آیند. کفش ها را کنار جانماز و روی فرش می گذارند. فرش و دیوار و زمین مرا آلوده می کنند. آشغال، پوست تخمه و هستة خرما می ریزند. کسبة محل، حیاط مرا پارکینگ موتورهایشان می کنند. در فضای من غیبت می کنند و حرف های لغو می زنند. مرا به محل بازی، ورزش یا خواب تبدیل می کنند. در من حرف از دنیا می زنند و دلّالی می کنند. گویا مرا با باشگاه، قهوه خانه، سینما، بنگاه، و یا فرهنگسرا عوضی گرفته اند.

آخر من هم برای خودم قداست و حرمتی دارم! این بی حرمتی ها حرام نیست؟ چرا بعضی ها پروا نمی کنند؟ بعضی ها وقتی به مسجد می آیند، فقط حرف می زنند و غیبت و همهمه می کنند و مزاحم ذکر و عبادت و نماز و گوش دادن دیگران می شوند.

این گِله ها را با شما نگویم، با که بگویم؟ وقتی مجلس ترحیم می گیرید، صدای بلندگویتان ـ گاهی ـ سبب رنجش همسایه ها می شود و آن وقت از من بدشان می آید. چرا باید کسی که می خواهد خانه بخرد، دقت می کند که همسایة مسجد و مدرسه نباشد؟ مگر مسجد جای هدایت، معرفت و حق نیست؟ نکند زمانی فرا رسیده است که حضرت علی علیه السلام فرمود: «روزی خواهد آمد که مساجد از جهت ساختمانی آباد است؛ ولی از جهت هدایت، خراب!»

دوست دارم پیشنماز مسجد...

دوست دارم پیشنماز مسجد، با اخلاق و سخنانش، محور جاذبه باشد و جوانان برای یادگرفتن و فیض معنوی بیشتر به مسجد آیند و از رفتار و علوم او بهره گیرند و او را محرم رازها و دوست خودشان بشناسند.

دوست دارم همهمه و سر و صدا موقع نماز جماعت، حال مردم را نگیرد، بوی بد جوراب ها و عرق بدن ها مردم را از من فراری ندهد. اذان و تکبیر با صدای خوش، دلها را مشتاق من می کند، مؤذّن و مکبّر و خادمِ خوبی برای من انتخاب کنید. از خادم مسجد بخواهید کمی با مردم، به خصوص نوجوانان و جوانان خوش اخلاق تر برخورد کند، تا پای آنها از مسجد بریده نشود. من دوست دارم در جلسات و نمازها، چهره های جوانان را بیشتر ببینم. کودکان را از مسجد بیرون نکنید؛ بلکه یادشان بدهید که آداب، آرامش و نظافت را مراعات کنند، تا آنها نیز «مسجدی» شوند. دوست دارم وقتی صدای اذان می آید، همسایه ها، کسبه و مغازه داران برای نماز جماعت به مسجدها هجوم آورند، نه آنکه نماز جماعت کنار آنها برپا شود؛ امّا آنان یا مشغول چانه زدن با مشتری باشند، یا قدم زدن در خیابان، یا تماشای تلویزیون و یا سرگزم حرف و حدیث با یکدیگر.

آیا این توقّع ها چیزهای بدی است که من از شما دارم؟ شما که امّت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستید، شما که می توانید اوقات مسجد را به دعا، قرآن و نماز بگذرانید، چرا به غیبت، حرف دنیا و لغویات می پردازید؟

من انتظار دارم حق مرا ضایع نکنید، حرمتم را نشکنید، مرا از معنویت و یاد خدا خالی نکنید، نقشِ محوری من در زندگی خودتان را از یاد نبرید، مرکزیت مرا حفظ کنید. مرا کانون اصلاح اخلاق سازید. شما مسجدیان الگوی دیگران باشید. مسجد را محلّی برای رشد و ایمان کنید. چرا باید بعضی از ترس اینکه کفش هایشان را ببرند، به مسجد نیایند؟ چرا باید بعضی برای پرهیز از خاکی شدن شلوراشان از مسجد گریزان باشند؟ چرا باید وقتی بعضی مساجد چنان در گوشه های پرت و دور از رفت و آمد باشند که دنبال مسجد می گردند، آن را نیابند؛ نه تابلویی، نه چراغی، نه علامتی؟ چرا وقتی مرا می سازید، به فکر نیازهای آیندة من نیستید و آنها را پیش بینی نمی کنید؟

آیا این توقّعات و انتظارات من، حق نیست؟ پس با من بیشتر همکاری کنید. من همدم شمایم، شما نیز با من همدمی و همراهی کنید.

مسجد، خانة خداست. خانة خدا را با «معرفت»، «تقوا»، «عمل صالح» و «یاد خدا» آباد کنید! گِله ها و درد دل های مرا هم به دل نگیرید. من خیر و صلاح خودتان را می خواهم.

پی نوشت ها

[1] توبه / 18.

[2] «یأتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانٌ... مَسَاجِدَهُم یومَئِذٍ عامِرَةٌ مِنَ البَنَاءِ خَرَابٌ مِنَ الْهُدی.» نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 361.

* از زبان مسجد

من همسایه شما هستم، در همین کوچه و محلّه و در همین نزدیکی ها زندگی می کنم.

من «مسجد» هستم؛ خانۀ خدا، عبادتگاه مسلمین. با شما درد دل هایی دارم که دوست دارم کمی حوصله کنید و درد دل های این همسایه را بشنوید.

با اینکه من روزی چند نوبت درِ خویش را به روی شما باز می کنم و چند ساعت به انتظار شما می مانم؛ ولی بعضی از شماها سراغ من نمی آیید و با من اُنس نمی گیرید. مثل اینکه با من قهرید. مگر از من چه بدی دیده اید؟ چرا این همه بی وفایی؟! چه خاطرة بدی از من دارید؟ من که همیشه دل شما را روشن و قلبتان را با صفا کرده ام. من که همیشه به شما آرامش روحی داده ام. شاید برخورد خادم مسجد یا حرف های مردم یا برخورد بعضی مسجدی ها شما را ناراحت کرده باشد؛ ولی چرا از من و صاحب من ـ که خداست ـ قهرید؟

می گویید: برنامه هایم جذّاب و آموزنده نیست؟ باشد، بیایید کمک کنید، طرح و پیشنهاد بدهید، با پیشنماز و متولّیان مسجد صحبت کنید، خودتان هم وقت بگذارید و مرا فعّال تر، جذّاب تر و با برنامه تر کنید! اگر قبول دارید که من پایگاهی برای تقویت ایمان، اخلاق و دینداری مردم هستم، این پایگاه را تقویت کنید؛ چرا فاصله می گیرید؟

من هر لحظه برای آشتی و دوستی با شما حاضرم، دست محبّت شما را می فشارم، پایتان را می بوسم.

کمک کنید، انضباط و نظم داخلی مرا بیش تر نمایید! مرا از تزیینات اضافی و غیر لازم پاک کنید و در عوض، خوشبو، معطّر، تمیز و با صفایم کنید! گرد و غبار از چهره ام بزدایید، روشنایی مرا بیش تر کنید، به سقفی که چکه می کند، به دیواری که در حال ریزش است، به در و پنجره های زنگ زده، به دستشویی ها، جاکفشی ها، حیاط، حوض و وضوخانه ام رسیدگی کنید، و آنچه را که مایة بی رغبتی مردم به حضور در من می شود، از بین ببرید تا من همچون خودتان تمیزتر، بهداشتی تر و با صفاتر باشم، تا شوق آمدن از خانه، مغازه، مدرسه و پارک به سوی من بیش تر شود، و من آبادتر بشوم.

من گله ها و درد دل هایم را با شما که همسایة منید در میان گذاشته ام:

خدا فرموده است که مرا آباد بسازید! آیة «إِنَّما یعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ لَمْ یخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسی أُولئِک أَنْ یکونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ»[1]  را بر پیشانی من می نویسید؛ ولی از غصّه های من خبر ندارید. فکر می کنید آبادی من به چیست؟ به گلدسته های بلند و کاشیکاری های گرانبها؟ به چلچراغ های میلیونی؟ به قالی های نفیس و درهای منبّت کاری شده و پرده ها و مرمرها و گچ بری های هنری؟.

نه به خدا قسم! آبادی من به حضور شماست، به برگزاری پرشکوه نمازهای جماعت، معنویت و نیایش، تشکیل جلسات درس و وعظ و ذکر، تبدیل شدن من به پایگاهی برای گسترش ایمان و آگاهی و تقویت دین و بسیج مردم و کمک به مسلمین و سنگری برای دفاع از اسلام و میهن، به همبستگی دل ها و الفت جان های نمازگزاران و مسجدیان و انجام امور خیریه و مشاکرت در کارهای عامّ المنفعه و مرکزی برای تربیت و ارشاد.حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی

چرا به جای ساختن مسجد، «مسجدی» نمی سازید؟

شما ظاهرم را جلا دادید و رنگ کردید؛ امّا باطنم را تاریک ساختید. وقتی روشن کردن یک چراغ در مسجد ثواب دارد، روشن کردن یک فکر و دل با نور هدایت ثوابش بیشتر نیست؟ چرا به جای ساختن مسجد، «مسجدی» نمی سازید؟ شما مصلّا ساختید، نه مصلِّی. نمازخانه ها زیاد شده است، نه نماز خوان ها! متأسّفانه در بعضی جاها مرا فقط با صدای «الرحمن» و مجلس فاتحه می شناسند. در من این همه «مجلس ترحیم» برای مرده ها گرفتید؛ ولی چند بار شد که «مجلس ترحّم» برای زندگان بگیرید؟ این همه برای اموات قرآن خواندید، کمی هم برای زنده ها بخوانید!

هنگام برگزاری مجالس ختم، چهره هایی را دیده ام که در طول سال پایشان به هیچ مسجدی نمی رسد. بعضی ها فقط به خاطر شیرینی، شربت، شام و خرما نزد ما مساجد می آیند و بعضی روز عاشورا و شب اربعین برای پلوخوری.

از شما دوستانِ مسجدی نیز گله دارم؛ چرا تنها به مسجد می آیید؟ چرا دوستان و فرزندانتان را با خودتان نمی آورید؟ چرا شوق مسجد را در دل دیگران ایجاد نمی کنید؟ چرا ثواب نماز و لذّت عبادت و تلاوت و حتّی حضور در مسجد را برای مردم نمی گویید؟ چرا به مسجد می آیید و فیض می برید؛ ولی از خود من دلجویی و احوالپرسی نمی کنید؟ آخر من نیز دل دارم! من هم مشکلات و نیازهایی دارم. تفقّد، رسیدگی، عیدی و خرجی می خواهم.

دوست دارم گاهی دلم شاد و روشن شود. پرده ها، فرش ها، دیوارها، شیشه ها و چراغ هایم تمیز و تازه شوند. چرا به پرده های کثیف و شیشه های دود و غبار گرفته و لامپ های سوخته و زیر پله های پر از آشغال و انباری پر از خرت و پرت من نگاه نمی کنید؟!

چرا بلندگو و سیستم صوتی مرا مرتّب نمی سازید و مردم را از شرّ سوت و خش خش آن نجات نمی دهید؟

چرا مهرهای شکسته و سیاه شدة مرا عوض نمی کنید؟ چرا قفسه های قرآن و کتاب های دعا را مرتّب نمی سازید؟ چرا دیر می آیید و زود و با عجله می روید؟ مگر مستحب نیست که انسان زود به مسجد و دیرتر بیرون آید؟ چرا «حَی عَلَی الصَّلَاۀِ» را جدّی نمی گیرید و همیشه به نماز دوّم می رسید؟

دوست دارم وقتی به مسجد می آیید ـ همانطور که دستور دینی است ـ لباس های تمیز بپوشید، عطر بزنید، برای آمدن شتاب کنید، وقار داشته باشید، با وضو وارد شوید، دعا بخوانید، ذکر بگویید، آلودگی های مرا در اسرع وقت از بین ببرید، مرا جارو کنید، باکفش هایتان مرا خاکی و کثیف نکنید، در دل من چراغ روشن کنید، در صحن مسجد آب دهان نیندازید، اگر دهانتان بوی سیر و پیاز می دهد، در جمع مسجدیان حاضر نشوید، مرا محلّ گذر و راه عبور و مرور قرار ندهید، در من به سخن از دنیا، داد و ستد یا سر و صدا نپردازید.

مرا با باشگاه، قهوه خانه، سینما و یا فرهنگسرا عوضی نگیرید

بعضی ها احترام مرا حفظ نمی کنند. کارهایی که در شأن من نیست، انجام می دهند. با کف و سوت و هوار و خنده های بلند، دل مرا می رنجانند. با هیاهو، مجادله ها و منازعه ها آرامشِ مرا می گیرند. با کفش وارد مسجد می شوند. جُنُب و ناپاک به مسجد می آیند. کفش ها را کنار جانماز و روی فرش می گذارند. فرش و دیوار و زمین مرا آلوده می کنند. آشغال، پوست تخمه و هستة خرما می ریزند. کسبة محل، حیاط مرا پارکینگ موتورهایشان می کنند. در فضای من غیبت می کنند و حرف های لغو می زنند. مرا به محل بازی، ورزش یا خواب تبدیل می کنند. در من حرف از دنیا می زنند و دلّالی می کنند. گویا مرا با باشگاه، قهوه خانه، سینما، بنگاه، و یا فرهنگسرا عوضی گرفته اند.

آخر من هم برای خودم قداست و حرمتی دارم! این بی حرمتی ها حرام نیست؟ چرا بعضی ها پروا نمی کنند؟ بعضی ها وقتی به مسجد می آیند، فقط حرف می زنند و غیبت و همهمه می کنند و مزاحم ذکر و عبادت و نماز و گوش دادن دیگران می شوند.

این گِله ها را با شما نگویم، با که بگویم؟ وقتی مجلس ترحیم می گیرید، صدای بلندگویتان ـ گاهی ـ سبب رنجش همسایه ها می شود و آن وقت از من بدشان می آید. چرا باید کسی که می خواهد خانه بخرد، دقت می کند که همسایة مسجد و مدرسه نباشد؟ مگر مسجد جای هدایت، معرفت و حق نیست؟ نکند زمانی فرا رسیده است که حضرت علی علیه السلام فرمود: «روزی خواهد آمد که مساجد از جهت ساختمانی آباد است؛ ولی از جهت هدایت، خراب!»[2]

دوست دارم پیشنماز مسجد...

دوست دارم پیشنماز مسجد، با اخلاق و سخنانش، محور جاذبه باشد و جوانان برای یادگرفتن و فیض معنوی بیشتر به مسجد آیند و از رفتار و علوم او بهره گیرند و او را محرم رازها و دوست خودشان بشناسند.

دوست دارم همهمه و سر و صدا موقع نماز جماعت، حال مردم را نگیرد، بوی بد جوراب ها و عرق بدن ها مردم را از من فراری ندهد. اذان و تکبیر با صدای خوش، دلها را مشتاق من می کند، مؤذّن و مکبّر و خادمِ خوبی برای من انتخاب کنید. از خادم مسجد بخواهید کمی با مردم، به خصوص نوجوانان و جوانان خوش اخلاق تر برخورد کند، تا پای آنها از مسجد بریده نشود. من دوست دارم در جلسات و نمازها، چهره های جوانان را بیشتر ببینم. کودکان را از مسجد بیرون نکنید؛ بلکه یادشان بدهید که آداب، آرامش و نظافت را مراعات کنند، تا آنها نیز «مسجدی» شوند. دوست دارم وقتی صدای اذان می آید، همسایه ها، کسبه و مغازه داران برای نماز جماعت به مسجدها هجوم آورند، نه آنکه نماز جماعت کنار آنها برپا شود؛ امّا آنان یا مشغول چانه زدن با مشتری باشند، یا قدم زدن در خیابان، یا تماشای تلویزیون و یا سرگزم حرف و حدیث با یکدیگر.

آیا این توقّع ها چیزهای بدی است که من از شما دارم؟ شما که امّت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستید، شما که می توانید اوقات مسجد را به دعا، قرآن و نماز بگذرانید، چرا به غیبت، حرف دنیا و لغویات می پردازید؟

من انتظار دارم حق مرا ضایع نکنید، حرمتم را نشکنید، مرا از معنویت و یاد خدا خالی نکنید، نقشِ محوری من در زندگی خودتان را از یاد نبرید، مرکزیت مرا حفظ کنید. مرا کانون اصلاح اخلاق سازید. شما مسجدیان الگوی دیگران باشید. مسجد را محلّی برای رشد و ایمان کنید. چرا باید بعضی از ترس اینکه کفش هایشان را ببرند، به مسجد نیایند؟ چرا باید بعضی برای پرهیز از خاکی شدن شلوراشان از مسجد گریزان باشند؟ چرا باید وقتی بعضی مساجد چنان در گوشه های پرت و دور از رفت و آمد باشند که دنبال مسجد می گردند، آن را نیابند؛ نه تابلویی، نه چراغی، نه علامتی؟ چرا وقتی مرا می سازید، به فکر نیازهای آیندة من نیستید و آنها را پیش بینی نمی کنید؟

آیا این توقّعات و انتظارات من، حق نیست؟ پس با من بیشتر همکاری کنید. من همدم شمایم، شما نیز با من همدمی و همراهی کنید.

مسجد، خانة خداست. خانة خدا را با «معرفت»، «تقوا»، «عمل صالح» و «یاد خدا» آباد کنید! گِله ها و درد دل های مرا هم به دل نگیرید. من خیر و صلاح خودتان را می خواهم.


امام علی (علیه السّلام) میفرماید: لایرجون احد منکم إلا ربّه ولایخافن إلا ذنبه .{نهج البلاغه حکمت 82. هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد و جز از گناه خود نترسد.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۵ ، ۰۹:۰۵
رستم فاریابی
دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۵ ب.ظ

اینجا فقط سه ساعت روزه بگیرید


روستایی در عمان هست که ساکنان آن تنها سه ساعت و نیم روزه می گیرند!

به گزارش ایرنا در حالی که مردم بیشتر کشورهای اسلامی از جمله ایران یکی از طولانی ترین روزهای سال را برای ایام ماه مبارک رمضان تجربه می کنند ٬ مردم روستایی در سلطان نشین عمان ٬ به دلیل شرایط جغرافیایی منطقه شان ٬ در ماه رمضان تنها به مدت سه ساعت و نیم روزه می گیرند.


پایگاه خبری اخبارالساعه نوشت: این روستا در ارتفاع ۲۰۰۰ متری از سطح دریا در منطقه نخل واقع در استان باطن در جنوب عمان و در فاصله ۱۵۰ کیلومتری مسقط پایتخت این کشور قرار دارد و دسترسی به آن به سختی امکان پذیر است.

هوای این روستا در تابستان معتدل و در زمستان بسیار سرد است و خورشید ساعت ۱۱ صبح طلوع و در ساعت ۱۴:۳۰ غروب می کند.

عمان نیز در کنار کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران و مغرب٬ فردا سه شنبه را روز نخست ماه مبارک رمضان اعلام کرده است
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۵
رستم فاریابی
دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۰۴:۰۰ ب.ظ

خوراک رمضان

چرا در ماه رمضان به جای لاغری، چاق می‌شویم!


یکی از نکاتی که برای داشتن تغذیه ای سالم و تنظیم متابولیسم (سوخت و ساز) بدن توصیه می شود، ایجاد یک نظم غذایی است. در ایام روزه داری که افراد از خوردن غذا در طی روز خودداری می کنند، بایستی در سحری و افطار و فاصله ی بین آن ها، این نظم را به نحوی ایجاد کنند.

یکی از مشکلاتی که خیلی از افراد چاق از آن رنج می برند، داشتن اشتهای کاذب و یا به عبارتی، خوردن بدون دلیل خوراکی ها، به ویژه هنگام مشغله های فکری و کاری است. ماه مبارک رمضان تمرین بسیار خوبی برای ترک این عادت است، به شرطی که هنگام افطار و پس از آن مقدار غذایی را که نخورده اید، تا حدی جبران کنید.

برای کنترل سوخت و ساز بدن در طی ماه مبارک رمضان، به نکات زیر توجه کنید:

هنگام افطار:

۱- مواد غذایی مشابه صبحانه در هنگام افطار توصیه می شود. ۱۵ تا ۲۰ درصد انرژی لازم در طی روز را باید هنگام افطار دریافت کرد.

۲- پس از اذان مغرب بدون وقفه طولانی، روزه را باز کنید و ترجیحا از نوشیدنی ها و غذاهای آبکی و سبک به همراه نان، خصوصا نان سبوس دار مثل سنگک استفاده کنید. توصیه می شود با نوشیدنی های گرم مانند آب جوش یا چای کم رنگ به جای آب سرد افطار را شروع کنید.

۳- مصرف مواد غذایی حاوی فیبر و قندهای پیچیده مثل انواع سبزیجات و میوه ها، به جای استفاده از مواد حاوی قندهای ساده و چربی فراوان مثل حلوا (آن هم به میزان زیاد) توصیه می شود.

۴- نوشیدن زیاد آب و انواع شربت ها برای رفع تشنگی، نه تنها باعث کنترل آن نخواهد شد، بلکه باعث دفع سریع خواهد شد.

همچنین نوشیدن زیاد شربت ها، با توجه به افزایش ناگهانی قند خون و ترشح شدید هورمون انسولین برای تنظیم آن، در فاصله زمانی کمی باعث می‌شود فرد دچار گرسنگی و ضعف شده و مجددا برای رفع ضعف بدنی، مواد غذایی شیرین را بخورد و این روند همچنان تکرار می‌شود.

۵- سرعت غذا خوردن را نیز هنگام افطار بایستی کنترل کرد. پیشنهاد می شود ۱۵ تا ۲۰ دقیقه را صرف خوردن افطار کنید تا طی این مدت مغز، احساس سیری را به شما اعلام کند.

پس از افطار :

۱- استفاده از غذاهای سنگین(چرب و دیر هضم)، انواع پلو و خورش به طور همزمان با افطار توصیه نمی شود، زیرا با توجه به روزه داری و عدم مصرف غذا در طی روز، دستگاه گوارشی موقع افطار آمادگی لازم را برای دریافت حجم بالای مواد غذایی ندارد. لذا وعده غذایی شام را با فاصله زمانی، یک تا یک و نیم ساعت پس از افطار و آن هم نه در حجم زیاد بخورید.

در ایام روزه داری که افراد از خوردن غذا در طی روز خودداری می کنند، باید در سحری و افطار و فاصله ی بین آن ها، این نظم را به نحوی ایجاد کنند.

۲- استفاده از میوه ها و سبزیجات در ساعات پس از افطار، علاوه بر تامین مواد مغذی و انرژی مورد نیاز بدن، به علت داشتن فیبر، مشکل یبوست را که یکی از مشکلات رایج در ایام روزه داری است، بهبود می بخشد.

علاوه بر آن میوه ها و سبزیجات به علت داشتن قندهای پیچیده، نقش بسزایی در کنترل سوخت و ساز قندها و چربی ها و نیز تنظیم اشتها خواهند داشت.

هنگام سحر:

یکی از نکاتی که متاسفانه در سال های اخیر به ویژه در نسل جوان شاهد آن هستیم، نخوردن وعده سحری اشت.

مصرف وعده سحری مشابه با وعده ناهار به طور اکید توصیه می شود، زیرا مکررا ثابت شده است حذف وعده سحری، علاوه بر ایجاد مشکلات گوارشی در ایام ماه مبارک رمضان و عدم توفیق ادامه ی روزه داری در این ماه ، حتی در کسانی که روزه داری را به اتمام رسانده اند، ممکن است پس از آن، باعث بروز مشکلات گوارشی شود.

همچنین در افرادی که وعده سحری نمی خورند، در ساعات بعد از ظهر، توان فکری و جسمی به میزان قابل ملاحظه ای کاهش می یابد.

کسانی هم که سحری را میل می کنند باید توجه کنند که حتی الامکان از مواد قندی ساده در موعد سحر استفاده نکنند، زیرا باعث بروز ضعف و بی حالی زودرس در بین روز خواهد شد.

مصرف فراوان آب نیز در هنگام سحر توصیه نمی شود ، زیرا در تنظیم مایعات بدن و رفع تشنگی روزانه تاثیری نخواهد داشت.

از آن جا که رفتن به مهمانی و دادن افطاری به صورت یک رسم پسندیده در این ماه رایج است و بالاخره به نوعی تمامی افراد از تنقلات شیرین و چرب استفاده می کنند، داشتن فعالیت بدنی منظم پس از افطار، به ویژه پیاده روی حداقل ۳۰ دقیقه در روز و یک یا دو بار شنا در هفته، باعث خواهد شد کنترل وزن و دیگر شاخص های متابولیک بدن امکان پذیر شود.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۰۰
رستم فاریابی
دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۵، ۱۰:۲۰ ق.ظ

سید حسن خمینی


گفتگوی سید حسن خمینی به مناسبت ارتحال امام (ره) در برنامه نگاه 1

مجری: شما چند سال از حیات امام را درک کردید؟

من متولد 1351 هستم یعنی امام که به رحمت خدا رفتند تقریبا 17 سال داشتم و می توانم بگویم که تقریبا 10 سال آخر عمر امام را ما تقریبا با هم خانه یکی بودیم. به خصوص از سال 58 که امام به جماران آمدند حیاط خانه ما مشترک بود. شاید اغراق نباشد که بگویم در طول این مدت شاید آشپزخانه ما هفته ای یک باز مجزای از آشپزخانه امام غذا درست می کرد.

سیر برنامه روزانه امام را هم اگر مرور کنیم لطیف است. امام معمولا صبح ها پیش از اذان صبح بیدار می شدند. سال های آخر به خانم گفته بودند که ساعت را یک مقدار زودتر کوک کن چون پیرتر شدم و اعمال بیشتر طول می کشد. بعد از نماز صبح ایشان یک ساعت می خوابیدند و حدود ساعت 7 صبحانه می خواندند و بعد نیم ساعت پیاده روی می کردند. حتما مقید بودند این نیم ساعت را قدم بزنند. ساعت 8 طرف دفتر می آمدند و ملاقات ها را برگزار می کردند و 10 و نیم تا 11 مجددا نیم ساعت راه می رفتند. دوباره به دفتر بر می گشتند و ملاقاتی اگر بود انجام می شد. در حقیقت امام در آن سن سه  نیم ساعت قدم می زدند.

به هر توفیقی بود که ما این 10 سال آخر را تقریبا مداوم در محضر ایشان بودیم و من هم با توجه به سنی که داشتم طبیعتا حوادثی را به خصوص سال های آخر به یاد دارم.

مجری: برخی شامل خاطرات شما و برخی با توجه به اینکه شما مسلط به شخصیت امام و ابعاد شخصیت امام هستید متوجه این علم است.

طبیعتا یک سری خاطرات است و بعدا هم مطالعه کردم.

مجری: شما چند فرزند دارید؟

4 تا، 2 پسر و 2 دختر

مجری: از حال و هوای سال 68 بگویید. از روزهایی که الآن سپری می کنیم و روزهای پر اضطرابی برای همه ملت ایران بود، برای بیت امام چگونه بود؟

فکر می کنم اوایل خرداد بود که امام متوجه یک خونریزی داخلی شده بودند. دکترها آزمایش هایی گرفتند. روز دوم خرداد امام را برای عمل به بیمارستان بردند. چند روز قبل از آن جلسه سران قوا بود که در منزل ما برگزار می شد که مقام معظم رهبری که آن وقت رئیس جمهور بودند شرکت می کردند؛ آقای هاشمی که رئیس مجلس بود، آقای موسوی که نخست وزیر بود، آقای آیت الله اردبیلی که رئیس قوه قضائیه بود و مرحوم ابوی ما در آن جلسات شرکت می کردند. جلسه پنج نفره ای بود که طور مستمر برگزار می شد.

یادم هست که در خانه ما من وارد خانه شدم دیدم این پنج بزرگوار یک گوشه نشستند؛ چون می خواستند صدا حتی به خانه منتقل نشود. ابوی ما به آنها گفت که امام سرطان گرفته است. فردای آن روز دکترها تصمیم گرفته بودند که به امام بگویند علم پزشکی می گوید باید عمل شود. من یادم هست بعضی از دکترها می گفتند علم پزشکی 100 درصد این را می گوید ولی ما دلمان می خواهد امام نه بگوید. اما امام گفته بودند که اشکلی ندارد. این را هم بگویم امام معمولا در مقابل نظرات پزشکان به شدت تسلیم بودند. علی رغم اینکه اولش بحث می کردند ولی وقتی به کارشناسی آنها می رسیدند به حرفشان گوش می کردند.

اگر اشتباه نکنم دوم خرداد امام را عمل کردند ما شب قبل به اتاق ایشان رفتیم. خانم امام به سادگی فرمودند که ما دعایی بلد نیستیم شما هر دعایی بلد هستید خودتان بخوانید. امام با شوخی برخورد طنز آمیز نکردند. یعنی خیلی دل به شوخی ندادند. ما قدم زنان تقریبا به پله های بیمارستان رسیدیم. امام به همسرشان گفتند که شما برگردید. رابطه امام با همسرشان یک رابطه مثال زدنی است و به نظر من در نوع خودش به خصوص به عنوان یک سبک زندگی خیلی رابطه قشنگ قابل لمسی است. آن شب یک حادثه خیلی تکان دهنده ای برای ما اتفاق افتاد. ابوی ما در درگاه بیمارستان ایستاده بودند. امام اصلا اهل بروز عواطف این گونه آن هم در منظر عمومی نبودند. آنجا یک لطافت خاصی در داخل منزل بود ولی در حضور مردم اصلا این حس را نداشتند و اهل بروز این احساسات نبودند. جلوی در بیمارستان رسیدند. ابوی ما جلوی در ایستاده بودند و امام از جلوی ایشان رد شد به محض اینکه رد شد برگشتند دست انداختند گردن ابوی ما یک بوس پدرانه ای کردند. (قطع شدن برنامه به علت بغض سید حسن آقا)

مجری: یاد امام برای همه ما عزیز است و همه مردم ایران وقتی می شنوند منقلب می شوند و این موضوع برای شما طبیعی است.

در آن لحظه دست گردن ابوی ما انداختند و بوسیدند و خیلی لحظه تکان دهنده ای بود.

آن شب را بیمارستان بودند. صبح اول وقت دکتر فاضل و جمع دیگری بودند و همه سران قوا آمده بودند. عمل بحمد الله خیلی خوب انجام شد. وقتی امام را از اتاق عمل بیرون آوردند هنوز امام بی هوش روی تخت بود و دکترها خیلی راضی بودند. ولی چند روز بعد معلوم شده بود که نمی شود و سریان به بقیه اندام گرفت تا روز سیزدهم خرداد از اوان ظهر امام دیگر تقریبا از هوش رفته بود عمل مختصری انجام شد؛ تا فکر می کنم ساعت 10 شب بود که قلب مبارکشان ایستاد.

حادثه سنگینی بود. به خصوص شرایط آن زمان کشور را یادمان بیاید که هنوز نه صلح بود و نه جنگ بود و هنوز هیچ قراردادی بین ما و عراق برقرار نشده بود و کشور رهبر و قائم مقام رهبری نداشت و دو ماه قبلش عزل قائم مقام رهبری اتفاق افتاده بود، حادثه سنگینی بود. یعنی اگر عزم ملی و وحدت کلمه همه مسئولین با هم نبود و نقشی که مرحوم ابوی ما در تثبیت رهبری داشتند، ممکن بود کشور آسیب جدی ببیند. بحمدالله مجلس خبرگان تصمیم به جا و به موقعی گرفت و توانست به سرعت جانشین امام را انتخاب کند و آن خلأ وجودی که می توانست حادثه سنگینی برای کشور باشد را پر کرد و از آن فاجعه ای که می توانست رخ دهد جلوگیری کرد.

من تقریبا 17 ساله و در متن حوادث بودم. خیلی افراد طمع داشتند که بعد از امام کشور بپاشد و از بین برود. تنها یک عامل بود که ما را از آن گردنه عبور داد و آن وحدت بود. یعنی تمام نیروهای انقلاب آمدند و عزم کردند که کشور را از آن بحران عبور دهند. بعد از آن حضور طوفانی مردم در بیعت و خداحافظی با امام که یک جمعیت چند میلیونی، شاید بیش از 10 میلیون، یک اتفاق بسیار نادر را در مقیاس جهانی رقم زد.

به هر حال امام به نظر من یک دین بسیار بزرگی بر گردن جامعه ایران دارد و آن اتفاق بزرگی است که برای یک نسل و چندین نسل افتاده که بازگشت به معنویت، بازگشت به معنویت است، بازگشت استقلال است، بازگشت هویت ملی است.

مجری: ما بیشتر از امام قاطعیت سراغ داریم. داخل خانواده چطور با خانواده برخورد می کردند؟

نامه ای امام دارند که فکر می کنم به سال 1312 است. نامه خیلی خواندنی ای است نامه ای که از بیروت به خانمشان دارند که در سفری که به بیروت رفتند نوشته شده است. امام در بین مراجع شیعه جزو مراجع خوش خط هستند. ایشان تعلیم خط هم دیدند. مرحوم آقای پسندیده که حق بزرگی بر گردن امام دارد و احترامی هم که علی رغم اختلاف مشرب برای ایشان قائل بود کم نظیر بود. آقای پسندیده بعد از مدتی به امام گفتند که خط من و تو شبیه هم شده است. می گویند من در این سن نمی توانم خطم را عوض کنم شما عوض کن. غرض اینکه این نامه خوش خط موجود است. آن نامه را ببینید در آن سال یک روحانی و یک عالم مجتهد شیعه چه نوع گفت و گو و نگرشی با همسرش دارد؟ شاید هنوز خیلی از متدینین ما این نوع گفت و گو را با همسرشان ندارند.

ما در روایت داریم که زن در خانه شما، کارگزار شما نیست؛ گل در خانه است. این نوع روابطی که بین امام و همسرشان بود واقعا مثال زدنی بود. خانم امام همیشه خودشان غذا می کشیدند. امام با اینکه غذایشان هم فرق می کرد لب به غذا نمی زدند تا خانمشان سر سفره بیایند. احترامی که برای ایشان قائل بودند واقعا عجیب بود. این روابط عاطفی به شدت توأم با احترام را من ندیدم چون ما پیرمردهای دیگری هم دیدیم.

رابطه امام با دختران، پسران و نوه ها هم همین طور بود. تربیت در حوزه اشراق امام به نوعی بود که شما آن گونه که او می خواست عمل می کردید. واقعیت این است که در حوزه اشراق امام بودن یک بزرگی ای را ایجاد می کرد که آدم ناخودآگاه جذب شخصیت آن بزرگوار می شد.

مجری: ما دین بزرگی را به امام مدیونیم و باید حتما این معنویت را به نوعی جبران کنیم.

ما از نظر تاریخی از مشروطه که شروع کنیم سه خواسته تاریخی مردم ایران دارند. یکی استقلال، یکی آزادی و یکی دینداری است. جامعه ما در قاجار به هیچ عنوان جامعه قابل دفاعی نیست. من این را با توجه و مطالعه می گویم به خصوص دوره ناصر الدین شاه جامعه رو به ابتذالی است. اصلا یک جامعه فاسد است. ناصر الدین شاه دو سفر به فرنگ رفته است. بسیاری از کسانی که تاریخ نوشتند گفتند قبل از اینکه او سفر برود ما احترامی در دنیا به خاطر عظمت نام ایران داشتیم ولی او را که دیدند حیثتمان رفت. ما سه آرزو و سه خواسته داریم که یکی از آنها آزادی است. استبداد سلطنت مطلقه به شدت آزار دهنده است. من از همه خواهش می کنم دوره قاجار را به عنوان یک دوره بسیار شدید استبدادی بخوانند و ببینند چه شد که جامعه ایران به انقلاب مشروطه روی آورده است؟

دوم استقلال است. اواخر دوره ناصر الدین شاه و بعد به خصوص در دوره مظفرالدین شاه جامعه ایران تقریبا چیزی به نام استقلال ندارد و تصمیم گیری در سفارت خانه های خارجی انجام می شود. سومین خواسته مردم ایران دینداری، معنویت، خدامحوری و پیوند با آسمان است. متأسفانه حرکت ها و جنبش هایی که از مشروطه به این سو انجام شده تماما یک بعد را دارد دو بعد دیگر را حداقل این است که کم توجه بوده است. مثلا در مشروطه توجه به استبدادستیزی است. اما ما می بینیم بزرگان ما می روند در سفارت انگلیس می نشینند و توجه نمی کنند که چه ضرباتی ممکن است نفی دینداری که ناشی از یک روشن فکری بیمار در جامعه ما است چه عوارضی را در پی بیاورد؟ ناامنی پایان دوره احمد شاه جامعه را به این می کشاند که به سمت امنیت برود. همچنین در نهضت ملی شدن صنعت نفت توجه به استقلال است اما بعد دینداری و معنویت جامعه کمرنگ می شود.

انقلاب اسلامی تلاقی سه خواسته تاریخی ما یعنی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی است. این که امام پرچم آینده و دیروز ما است به خاطر این است که این سه گانه تاریخی ما را هم نمایندگی و هم احیا می کند. یعنی ما در اثر انقلاب اسلامی به دنبال این سه گانه تاریخی هستیم. ما هم استقلال داریم که البته در حد بسیار خوبی است. البته در ابعاد فرهنگی و اقتصادی باید تلاش های بیشتری صورت بگیرد. در بعد آزادی نیز همین طور است. در بعد دینداری، معنویت و خدا محوری نیز همین است. ما تا می گوییم دین به خاطر یک مغالطه تاریخی بلافاصله به ظواهر شرعی می رسیم. اینها قطعا جزو دین هستند. ما به محض اینکه می گوییم دینداری می گوییم حجاب، نماز، روزه، عدم اختلاط حرام بین زن و مرد، اینها قطعا جزو دین است ولی دین فقط اینها نیست. دین حق الناس است. دین ظلم ستیزی است. دین این است که نباید یک نهاد، فرد و یا دسته حق دیگری را بخورد. دین یعنی اینکه همه بتوانند آزادانه صحبت کنند. دین یعنی اینکه نباید در جامعه فقر باشد. دین یعنی باید در جامعه همه بتوانند به راحتی سخن بگویند بدون اینکه ترس از کسی داشته باشند. دین یعنی اینکه همگان باید بتوانند در معیشت خوب و راحت زندگی کنند. این معنویتی است که ما به عنوان یک خواسته تاریخی می خواهیم. اینجا است که امام نقطه تلاقی این سه گانه تاریخی است که سعادت فردای ما را در بر دارد. ما اگر به این سه گانه خودمان برسیم آن وقت است که می توانیم مطمئن باشیم آینده ما از دیروزمان بهتر است.

مجری: چگونه می شود که امام نهضت را از سال 42 شروع می کند تا به 57 می رسد؟ از تاکتیک ها و روش ها بگویید.

عَلَم مبارزه انقلاب اول در مقابل اسرائیل است. یعنی آغازین حرکت های انقلاب اعتراض به اسرائیل است. یعنی اعتراض به ذلتی است که جامعه اسلامی و ایران ستمشاهی دارد به آن تن می دهد. پس اولین مسأله این است که عزت نباید فراموش شود. اصلا یکی از ویژگی های بزرگ استقلال عزت است. کشوری که استقلال ندارد عزت ندارد. هرچیزی که عزت ملی را از بین می برد قطعا در درون اندیشه امام و در درون سعادت ما تعریف نمی شود. البته به این معنا نیست که برای مقابله با ذلت تیر و تفنگ برداریم و به همه بزنیم. ولی معنایش این است که باید بدانیم ملت سعادتمند ملتی است که عزیز باشد. ملت عزیز ملتی است که از روی ترس تصمیم نگیرد. این به این معنا نیست که مصلحت اندیشی نکنیم. اصلا انسان است و مصلحت اندیشی. اما مصالح را باید خودش تشخیص دهد نه اینکه برایش تشخیص دهند. بحث فلسطین و اسرائیل که غده سرطانی است بحث جدی عزت ستیز در جامعه جهانی است.

دومین مسأله کاپتولاسیون است. کاپتولاسیون قصه کمی نیست که امام مقابل آن می ایستند؛ یک نوع فروش عزت ایرانی است. آن اولی عزت اسلامی و این دومی عزت ایرانی است. یعنی پذیرش حقارت است. این یک مسأله بسیار مهم است.

سومین مسأله بحث انجمن های ایالتی و ولایتی است. امام یک جمله خیلی قشنگ دارند. حکومت می گوید آخوندها مرتجع هستند و اجازه رأی به زن ها نمی دهند. امام می گوید جامعه ای که مردهای آن حق رأی ندارند می خواهید به زن ها حق رأی بدهید؟ در خاطرات علم نوشته که کاندیداهای مجلس از قبل تعیین می شدند. علم می گوید منصور فشار آورده بود که اول شود و من او را دوم گذاشتم. یعنی تعیین رتبه هم می شد.

لذا انقلاب از سال 42 آمده که عزت اسلامی یعنی دینداری، عزت ملی یعنی استقلال و آزادی که در کاپتولاسیون هست را فریاد بزند. علت اینکه مورد اقبال مردم هم واقع می شود این است. در تاریخ ما آخوند زیاد بوده؛ مرجع هم زیاد بوده است. چرا مردم عاشق امام شدند؟ به خاطر اینکه امام خواسته ها و سعادت آنها را نمایندگی کرده است. امام خواستگاه طبقاتی خاصی نداشته است؛ یک مدرس حوزه علمیه قم است که البته شاگردانش به او عشق می ورزند. اما امام چون نمایندگی چیزهایی را کرده که مردم احساس کردند اینها سعادت آنها است و حرف دلشان را زده عاشقش شدند. البته در قرآن هم داریم که خداوند محبت آنها را در دل مردم قرار می دهد.

نکته دیگر صداقت است. امام به شدت با مردم خودش صادق است. من فکر می کنم حتی دشمنان امام این قسمت را اذعان دارند. به نظرم اگر این نکته را نپذیرند منصفانه عمل نکردند که امام با مردم صادق بوده است. این پیوند صادقانه مردم و امام بوده که امام را تبدیل به کسی که برای او جان می دادند. امام ضمنا بسیار روح عاطفی دارد. اگر یک پیام عاطفی به امام می رسید امام را تحت تأثیر قرار می داد. رابطه امام و امت یک رابطه به شدت دو سویه ناشی از صداقت و اینکه این حرف دل آنها را بزند است.

انقلاب ما یک انقلاب با ویژگی خاص خودش است و آن اینکه این انقلاب مخصوص به هیچ طبقه ای نیست. انقلاب چین انقلاب دهقانان است، در فرانسه اصلا انقلاب نیست، در انقلاب آمریکا انقلاب برده داری است. حتی انقلاب شوروی انقلاب نیست و قیام ناوی ها است. انقلاب اسلامی ما اصلا انقلاب طبقه خاصی نیست. کشاورز، مردم عادی، کارگر، روحانی و پولدارها همه در این انقلاب هستند. اصناف ایران جزو کسانی هستند که پول انقلاب را می دادند. چون انقلاب اسلامی است و انقلاب طبقه خاصی نیست. انقلابی است که با محوریت یک مرد دینی آن سه گانه تاریخی را دنبال می کند. سه گانه ای که همه احساس می کنند حقشان است.

مجری: امام نسبت به اینکه مردم چه می خواهند اشراف دارند. در این زمینه توضیح بفرمایید.

در این که رابطه امام با مبارزین چگونه است اتفاق مهمی است. امروز شما ببینید اصلا چیزی به اسم اینکه حرف کسی به کسی نرسد وجود ندارد. یعنی شما نمی توانید با ممنوع التصویر کردن و ممنوع السخن کردن و ممنوع الگفتن کسی به کسی ارتباط برقرار نکند. این در حقیقت یک مقداری مسخره کردن خودمان است. امروز روز سخن گفتن است. ولی در آن دوره این طوری نیست. در آن دوره صدا به صدا نمی رسد و حرفی مطرح نمی شود. یک صدای در رادیویی وجود دارد که از نجف پخش می شود که آقای دعایی آن را اداره می کردند. البته بعدها که وارد پاریس شدند دوره کاست است. یعنی پیام ها از گروهی که در مخابرات هستند می آید.

یعنی در آن دوره با همه سختی های ارتباطات که هیچ چیز از قبیل اینترنت و روزنامه نبوده است شما می بینید که پیام امام به مردم می رسد. علتش این است که همه این جامعه بنای ارتباط گیری دارد. خدا رحمت کند مرحوم عسگر اولادی از شریفان نهضت بود. ایشان خاطره ای نقل کرد. می گفت که ما زندان مشهد بودیم یک نفر آمد دیدیم که زندان را جارو می کشد و به من رسید و چیزی گفت. ما به کنار آمدیم. گفت خودم را زندانی کردم تا این پیام را به شما برسانم. این یعنی انقلاب مال خود مردم است.

ارتشبد عباس قره باغی که مورد انتقاد است که چرا شب 22 بهمن اعلامیه بی طرفی ارتش را نوشتی؟ البته در پرانتز بگویم اینکه انقلاب با کسانی رابطه داشته حرف هایی است که هیچ کدام سند درستی ندارد. بنده به عنوان کارشناس این رشته می گویم که هیچ سندی ندارد. قره باغی خاطره ای در مقام دفاع از خودش دارد. می گوید من به لشکر زنجان دستور دادم که به تهران بیاید. لشکر باید 24 ساعت به دروازه های تهران برسد. بعد از 24 ساعت به فرمانده لشکر زنجان تماس گرفتم. گفت ما 2 کیلومتر از شهر بیرون آمده ایم. از وقتی که مردم فهمیدند ما می خواهیم به تهران برویم همه مردم در جاده نشستند. ارتش من امکان حرکت ندارد. من مطمئنم که رهبران انقلاب و شورای انقلاب خبر از این اتفاق نداشتند و مردم خودشان این کار را کردند. این همان پیوند و سه گانه تاریخی است. یعنی وقتی ملت تصمیم بگیرد به نتیجه می رسد. البته نقش دین، اسلام، اهل بیت، تمدن تاریخی ما، پیوندی که تشیع بین مردم و رهبران دینی ایجاد کرده را باید در ذهن داشته باشیم.

مجری: به شهادت عموی بزرگوار شما برسیم. نحوه برخورد امام با شهادت فرزندشان چگونه بود؟

من متولد سال 51 در قم هستم. قمی هستیم و خیلی هم به قمی بودنمان افتخار داریم. سال 52 ابوی ما و والده به نجف می روند و از آنجا یک سفر حج می روند. الآن هم بحث های حج مطرح است. دولت عربستان ذائقه همه مردم ایران را تلخ کرده است.

یکی از محورهای ارتباط امام با مبارزین مرحوم حاج احمد آقا بود و در صحبت هایشان هم دارند که من بودم و دیدم که چه کسانی بودند و چه کسانی نبودند؟ چه کسانی بعد سر سفره نشستند و چه کسانی از اول زجر کشیدند. من در متن مبارزه بودم و می دانم چه کسانی برای انقلاب چوب خوردند و چه کسانی وقتی پلو را آوردند سر سفره آمدند. البته سفره انقلاب متعلق به همه است. همه بنشینند؛ اما جای بقیه را تنگ نکنند.

ایشان در سال 56 به این نکته می رسند که در ایران امکان هیچ فعالیت سیاسی برای او نیست. لذا تصمیم می گیرند که زن و بچه خود را به نجف ببرند. یکم آبان 56 که سالروز به رحمت خدا رفتن مرحوم حاج آقا مصطفی است، یادم است یک روز صبح بیدار شدم خدمتکار امام داشتند من گفتم مادرم کجاست؟ گفت که چیزی نگو عمویت به رحمت خدا رفته است. با اینکه بقیه حوادث نجف زیاد یاد من نیست این حادثه چون برای من شوک آور بود یادم آمد.

این اتفاق سنگینی بود؛ به خصوص اینکه رابطه حاج آقا مصطفی با امام عاشق و معشوق است. این امر در مورد مادرشان هم صادق است. یعنی من می توانم بگویم هیچ رابطه ای مثل رابطه حاج آقا مصطفی با مادرشان نمی شود. نهایتا مشابه می شود. تا لحظه آخر هر وقت اسم حاج آقا مصطفی می آمد خانم امام گریه می کرد و تعبیر ایشان «بچه ام مصطفی» بود. خیلی سنگین بود به خصوص اینکه حاج آقا مصطفی تنها انیس امام در نجف بود. البته فراموش نکنیم که طیف هایی هم در نجف دور امام رفتند و امام را از غربت نجات دادند. اگر همین تعداد محدود نبودند امام خیلی در نجف غربت می کشیدند. حاج آقا مصطفی انیس امام است. بعد آن طور که ما بعدا شنیدیم شیرین، بامزه، با سواد، مجتهد مسلم و با این عظمت شخصیت و ویژگی ها و همه معتقد بودند که می تواند بعد از امام علم را نگه دارد.

این واقعا حادثه عجیبی برای نهضت و امام بود. اما من فکر می کنم صبر امام بر این قصه یکی از نقاط ارزشمند زندگی امام است. حتی بعد شنیدم که امام شب ها بلند می شد و گریه می کرد اما در مرعی و منظر عمومی گریه نمی کردند. حتی وقتی به حرم بعد از این رفته بودند گفتند که یک نفر روضه حضرت علی اکبر را بخواند و با روضه حضرت علی اکبر گریه کردند که در مرعی نباشد. صبر امام یک صبر خیلی جالب است. قصه فوت حاج آقا مصطفی به گونه ای است که حوزه علمیه نجف به احترام امام چندین هفته تعطیل می شود. خیلی افراد می گفتند که دیگر امام نمی تواند زیر بار این مصیبت و این غم کمر راست کند.

مجری: به انقلاب برسیم. سیر تحول و تطور را تشریح بفرمایید که چطور از ایده حکومت دینی به مردم سالاری دینی رسید؟

به نظر من سیری ندارد؛ یکی است. وعده ای که امام از پاریس به مردم داد همین بود که وقتی می آییم حکومت را به رأی و نظر مردم می گذاریم. یک بحث مفصل فقهی وجود دارد که رأی مردم دخالت در مشروعیت و مقبولیت دارد و نظر امام کدام است؟ من نظر خاص خودم را دارم. قطعا حکومت بدون رأی مردم امکان بقا ندارد.

مجری: بعد از پیروزی انقلاب به بحران ها می رسیم. امام چطور بحران ها را مدیریت می کنند؟

ما قضیه ای را به شرطی می توانیم مشابه سازی کنیم که همه شرایطش یکسان باشد. لذا اگر می خواهیم حکمی را از زمانی به زمان دیگر تسری دهیم باید شرایط آنها یکی باشد؛ در غیر این صورت مغالطه است. البته در فقه و اصول هم در مواردی همین را داریم. اولا این نکته را بدانیم که اگر هر مقطع تاریخی را بررسی می کنیم در ظرف و زمان خودش بررسی می کنیم. انقلاب که می شود ما با یک شور وسیع مردمی مواجه هستیم و یک اطمینان خاطر به اینکه هر کاری را می توانند انجام دهند. از طرف دیگر با شیاطین مختلفی که می خواهند بر این موج های احساسات عمومی سوار شوند.

شتاب حوادث از سال 57 یک شتاب حوادث است که شاید از 22 جلد صحیفه امام 3 یا 4 جلد فقط مال سه سال اول می شود در حالی که از سال 42 تا پیروزی انقلاب 2 جلد است.

امام مثل یک تحلیلگر دقیق سیاسی یا یک ناظر دقیق سیاسی بوده حوادث دوران خودش را رصد کرده است. امام ارتباط وسیعی با مرحوم کاشانی در ملی شدن صنعت نفت دارد، امام یکی از نزدیکان سیاسی آقای بروجردی است و در دوره آقای بروجردی یکی از مدرسین بزرگ است؛ تا جایی که نقل کردند مرحوم بروجردی گفته تنها کسی که به او امید است که آینده اسلام و ایران را بتواند اداره کند این سید است. لذا امام تمام جریانات سیاسی را خوب می شناخته و تمام فراز و فرودها را می دانسته است. در حدفاصل آبان 56 تا بهمن 57 شتاب حوادث بسیار زیاد است ولی فرمان از دست امام در نمی رود.

من معتقدم امام به سبب اینکه در آغازین روزهای زندگی در حوادث سیاسی بوده و می دانید که از طرف آقای بروجردی دو ملاقات با شاه داشته است. این موارد مختلف که وجود داشته را شناخت کافی داشته و مشابهات حوادث و گروه ها را می دانسته است. همچنین قدرت و نفوذ کلام روحانیت را می دانسته است. لذا وقتی وارد مسیر انقلاب می شود به خصوص تا پیروزی انقلاب تمام کوچکترین حرکات حرکاتی بسیار دقیق و حساب شده است. بعد که وارد انقلاب می شویم باز همین گونه است. علتش این است که امام پیرمردی نیست که از آن طرف ابرها آمده باشد و بخواهد این طرف ابرها را مدیریت کند. امام در همین جامعه زندگی کرده است.

مجری: امام ابزار نداشتند. ولی می توانند کشور را مدیریت کنند.

مردم را داشت. تعبیری یکی از جامعه شناسان راجع به بحث های کردستان دارد خیلی تعبیر قشنگی است. من اولا بگویم نسبت به مردم کرد خیلی ارادت ویژه ای دارم. دوره جنگ مقطعی در منطقه مریوان بودم. بسیار هم از لطف و صفایی که کردهای کشور دارند بسیار به آنها علاقه دارم. لذا بحثم نسبت به جریان جدایی طلب است. جریان جدایی طلبی که مطرح شد تلقی آنها این بود که ضعف حکومت داخلی زمینه جدایی است. غافل بودند از اینکه انقلاب یک توانمندی قوی در همگرایی دارد. ضعف حکومت داخلی اگر همراه با انقلاب باشد به یک همگرایی و مرکزگرایی می کشد و دیگر ارتش، ارتش 20 میلیونی است. کودتای نوژه را مادر افسری لو می دهد که قرار است فردا بمباران کند.

جامعه شناسان تعبیری با عنوان کنترل رسمی و کنترل غیر رسمی دارند. کنترل رسمی متعلق به جایی است که نهادهای شکل یافته باشد. اما وقتی که خود جامعه حرکت می کند کنترل غیر رسمی دارد. این قوی ترین نوع کنترل است و نمی گذارد بزه و ناهنجاری اتفاق بیافتد.

مجری: تعریف انقلابی بودن و انقلابی ماندن چیست؟ امام چه نگاهی به این موضوعات دارند؟

واقعیت این است که امنیت کشور یک نعمت بسیار مهم است. امنیت به شدت یک امر ارزشمند و مثل همه نعمت ها وقتی موجود است مغفول است. ما خیلی باید قدر این امنیت را بدانیم. البته امنیت دو گونه قابل تحصیل است. یکی امنیت صدامی است. یعنی از باب اینکه هیچ کس هیچ چیزی نگوید که امن باشد. الحمدلله کشور ما این طور نیست. امنیتی است که به راحتی در آن انتخابات برگزار می شود و روابط اجتماعی در آن برقرار است. البته می تواند خیلی بهتر از این باشد ولی به هر صورت اصلا یک رابطه منفی و یک امنیت منفی بر کشور حاکم نیست. این نعمتی است که هم باید قدرش را بدانیم و هم مراقب باشیم که این نعمت خدای ناکرده از بین نرود.

البته امنیت در یک کشور تابعی از رفتار کلیه حاکمیت یعنی از مرزبان تا اطلاعات، سپاه، ارتش و به خصوص اطلاعاتی مجموعه کشور که همه در این مسأله دخیل هستند. واقعا مردم ایران خشن نیستند. این یک نعمت است. واقعا خشونت در ذات مردم ایران نیست. خودمان خود کنترلی داریم و این خیلی نعمت بزرگی است؛ یکی از الطاف الهی است.

من فکر می کنم انقلابی یعنی کسی که نسبت به ارزش هایی که انقلاب ما داشته خودش را مقید می داند و حاضر است برای این ارزش ها هزینه دهد؛ ولو این هزینه شخصی باشد. در غیر این صورت فرض کنید در انقلاب ماتریالیستی بودن که ارزش ندارد. انقلاب ما ارزش هایی دارد. انقلابی یعنی نسبت به ارزش های انقلابی مقید بودن و اینکه شخص گرا نباشیم. مشکل این است که تا وقتی من سر کار هستم خوب است؛ وقتی من را کنار گذاشتند بد می شود. این گونه نباشد. ما نسبت به ارزش های انقلاب پایبند باشیم و حاضر باشیم که هزینه بدهیم می شود انقلابی بودن. ارزش های انقلاب همان سه گانه و مواردی که می توان در کنار آن به عنوان ارزش های زیر دستی مطرح کنیم است.

مجری: یکی از موضوعات انقلابی بودن سیاست خارجی است. قاطعیت امام در شعار نه شرقی، نه غربی از کجا نشأت می گیرد؟

مرحوم مدرس تعبیری تحت عنوان موازنه منفی دارد. آن وقت ها معروف بوده که اگر امتیازی به روس می دهیم باید یک امتیاز هم به انگلیس بدهیم که با هم یکی شوند. اما موازنه منفی یعنی نه چیزی به روس ها می دهیم و نه چیزی به انگلیس ها می دهیم. به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم که آمریکا وارد عرصه سیاسی می شود و انگلیس ها به خاطر ضعفی که از جنگ جهانی به وجود می آید بلوک شرق و غرب تغییر می کند. شعار نه شرقی نه غربی همان موازنه منفی، اما در گفتمان نوع خودش است و به یکی از ارکان سه گانه تاریخی که اشاره کردم بر می گردد. به این معنا که نه به خاطر ترس، با هیچ کشوری نه شرق، نه غرب، نه ضعیف، نه قوی، امام می فرمایند که نه ظلم می کنیم و نه زیر بار ظلم می رویم.

مثلا نمونه بارز روزی است که شوروی به افغانستان حمله می کند. سفیر شوروی پیش امام می رود. امام می گوید که برای ما هیچ فرقی ندارد؛ مقابل حمله شما می ایستیم. شاید هزینه داشته باشد ولی هزینه عزت و استقلال است.

مجری: موضع امام در برابر آمریکا خیلی محکم است و اعلام می کند که آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. این روحیه هم ریشه در همان مسأله دارد؟

اینکه آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند در حقیقت بیان دیگری است از اینکه هیچ کس در مقابل ما هیچ غلطی نمی تواند بکند؛ آمریکا وقتی نتواند به طریق اولی بقیه هم نمی توانند. به این معنا که ما نباید از ترس تصمیم بگیریم. ما مصالح خودمان را باید ببینیم. باید در چارچوب منافع ملی خودمان تصمیم بگیریم. نه آمریکا، نه شوروی، نه انگلیس و نه هیچ کشور دیگری نباید برای ما با خط و نشان کشیدن تعیین تکلیف کند. طبیعتا وقتی نماد استکبار آمریکا است در رابطه با آمریکا بیشتر از بقیه این جمله مصداق دارد.

مجری: امام تسخیر لانه جاسوسی را انقلاب دوم می دانند. این تعبیر به چه دلیل است؟

این هم به همان جهت است. مقطع زمانی لانه جاسوسی را فراموش نکنید. 57 تا 32 بیست و پنج سال است؛ یعنی از فوت امام تا الأن کمتر است. یعنی مردم یادشان نرفته که 32 چه اتفاقی افتاده است؟ آن نسل زنده و تأثیرگذار است. برای کسانی که از یک سوراخی مثل سفارت آمریکا در عملیات معروفی که به فروپاشی دولت ملی می انجامد یعنی کودتای 28 مرداد و برگرداندن شاه را دیدند ترس آور است که این اتفاق دوباره رخ دهد. یعنی برای همه انقلابیونی که آن روز حضور دارند یک اتفاق اصلا غیر قابل پیش بینی نیست. اگر 10 یا 15 سال پیش اتفاقی افتاده باشد و زمینه های آن ایجاد شود حساسیت شما نسبت به آن خیلی بیشتر است تا کسی که برای اولین بار می خواهد بیاید. پس پیدایش داستان لانه جاسوسی و انقلاب دوم در نطفه یک حساسیت منطقی نسبت به اتفاقی است که 25 سال پیش از آن افتاده و جامعه نسبت به آن اتفاق حساسیت دارد.

مجری: در ادبیات امام بارها حمایت از مستضعفین و مبارزه با مستکبران و به ویژه رژیم صهیونیستی تأکید داشت. به نظر شما اگر امام امروز بود چه پاسخی به مقامات آمریکا می دادند؟

فکر می کنم ما همان مسیری که به عنوان عزت خودمان داریم را داریم. امروز هم در بحث مبارزه با صهیونیست ها به عنوان غده چرکینی که در سرزمین های اسلامی پدید آمده، هیچ کسی در ایران شبهه ندارد. ولی واقعیت این است که پیدایش سیستم فاجعه آمیزی به نام داعش و مشغول شدن جامعه اسلامی به خودش اساسا ذهنیت جامعه اسلامی را نسبت به مسأله فلسطین کمرنگ کرده است. من فکر می کنم برای اسرائیلی ها که یک کشور نیستند و یک نظام خبیث بی منطقی که بر نامشروعیت سیاسی بنیانگذاری شده، بهترین دوره همین الآن است. مسلمانان به خودشان مشغولند و طوری گرفتار هم شدند که فراموش کردند عنصری به نام اسرائیل وجود دارد.

مجری: نقش آمریکا این وسط چیست؟

در اینکه آمریکا از این مسأله سهم می برد تردیدی نیست. ولی این حماقت مجموعه جریانات تکفیری است که به این صحنه ها می آیند. بیشترین نفع را از این قضیه اسرائیلی ها بردند. یعنی الآن فاجعه ای که در سوریه، عراق، لبنان و کشورهای دیگر وجود دارد، مسلمانان را بدجور به خودشان گرفتار کردند. من فکر می کنم سال های بعد تاریخ نگاران از این دوره تاریخی به دوره خوبی از رفتار مسلمانان یاد نمی کنند و ما در آینده باید خیلی تلاش کنیم که این مقطع تاریخی را از جوهره تمدن اسلامی پا کنیم.

افتخار ما این است که مکتب اهل بیت درگیر این مدل خشونت های کور نبوده است. انقلاب اسلامی ما اصلا افراطی و متحجر نبوده است. امام اجازه یک ترور به صورت یک ترور کور نداده است. حتی وقتی مبارزان رفتند منصور را ترور کنند امام اجازه نداده است.امام می گفتند که من با ترور و این کارها در نهضت موافق نیستم. پیروزی نهضت با مردم است. اگر مردم آمدند مانند سیلابی است که همه را می شویند و کنار می گذارند. رهبر معظم انقلاب نیز می گویند وقت موج جمعیت می آید رذائل اخلاقی جامعه را می شورد و می برد ولی ما باید برای پیشرفت تفکر و اندیشه خودمان به این نکته مهم اتکا کنیم که رمز پیروزی امام اتکای به مردم است. اتکای به حرکت هایی است که همه مردم در آن دخیل هستند. هر وقت مردم هستند پیروزی حاصل می شود.

در مبارزه یکی از نمادهای بزرگ انقلاب اسلامی این است که در هیچ انقلابی شباهت ندارد این است که مردم بر سر تفنگ گل می گذارند. اگر می خواهیم مسیر انقلاب ادامه پیدا کند. آن سه گانه تاریخی یعنی استقلال، آزادی و اسلام و جمهوریت اسلامی را فراموش نکنیم. اگر می خواهیم این سه گانه تاریخی همیشگی بماند نقش مردم را فراموش نکنیم. مردم اگر در مسیری طوفان زا شرکت کردند و چیزی را خواستند حتما دست خداوند نیز کمک می کند. این را ما از امام یاد گرفتیم و بعد از او خلف امام گفتند و برای همیشه تاریخ انقلاب ما هم باید در ذهنیت ما بماند که نمی توانیم هیچ تفکری را اگر مردم نمی خواهند حاکم کنیم؛ نه حقش را داریم و نه امکانش را داریم. با مردم می توانیم به اعلی علیین جامعه برسیم؛ دست خداوند هم کمک می کند. حضرت صاحب هم کمک می کند. مملکت ما واقعا صاحب دارد.

مجری: امروز نیز مقام معظم رهبری همان اصول را پی می گیرند. مقام معظم رهبری از خطر تحریف امام نام بردند. چه جریانی و با چه اهدافی این کار را انجام می دهند؟

تحریف گاهی خود خواسته و گاهی ناخواسته است. تحریف های خود خواسته هم خیلی زود لو می رود و هم الآن که نسل اول یاران و شاگردان امام هستند می توانند آن را به راحتی بیان کنند. اما خطری که به نظر من عمیق تر است، تحریف ناخواسته است. تحریف ناخواسته به معنای نگاه کاریکاتوری کردن است. نگاه کاریکاتوری کردن به این معناست که شما یک بعدی را از آن اندازه ای که دارد بزرگ تر ببرید. کاریکاتور شما کاریکاتور شماست؛ کاریکاتور من نیست. ولی چرا کاریکاتور است؟ به خاطر اینکه بینی که باید یک چهارم صورت باشد یک دوم آن می شود. آن جایی تحریف خطرناک است که شما یک بعد را پررنگ تر از ابعاد دیگر کنید؛ به یک بعد توجه بیشتر کنید.

مثلا در صحبت های خودمان اگر ما مردم مردم گفتیم و یادمان برود که یک بعد دیگر نیز در انقلاب ما وجود دارد و نقش دین و ارزش های دینی است یک تحریف است. هرآنچه من گفتم از امام گفتم ولی باید همه چیز را بگویم؛ باید همه ابعاد را بگویم. اگر یک بعد را گفتم و بعد دیگر را نگفتم یعنی به استقلال توجه کردم و به آزادی توجه نکردم سرآغاز یک تحریف ناخواسته است. این تحریفی است که مقابله با آن بسیار سخت است. اگر من صریحا گفتم که امام نگفته ما چیزی به نام مردم و یا ولایت فقیه داریم بلافاصله جمله های امام را جلوی من می گذارید. ولی اگر این را که دو بال اندیشه دینی است یک را تقویت و دیگری را تضعیف کردم درست نیست. باید وقتی بیان می کنیم هر چیز را به اندازه و در ظرف و ظرفیت خودش ببینیم. مشکل امروز جامعه ما تحریف از این سنخ است. دشمن و دوست هم همین کار را می کنند.

مجری: فقط یک کلام و نظر شما: زعامت مقام معظم رهبری

ایشان خلف شایسته امام است و ما هم بسیار افتخار می کنیم که بعد از امام جامعه ما خالی نماند و خداوند لطف کرد و رهبری را در جایگاه خودش قرار دهد. امیدواریم که سایه ایشان بر سر همه ما و جامعه ما مستدام باشد و سال های سال خداوند این نعمت را از جامعه ما دریغ نکند.

من از شما و دوستان پشت صحنه تشکر می کنم. امروز صبح توفیقی بود در حرم امام میزبان مسئولین جدید صدا و سیما بودم. ان شاء الله آقای علی عسکری به دستور العمل هایی که مقام معظم رهبری برای صدا و سیما صادر کردند عمل کنند و شاهد صدا و سیمای بازتر و بهتری باشیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۲۰
رستم فاریابی
يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

سخنرانی آقا در 14خرداد

 سخنرانی رهبر انقلاب در مراسم بیست‌ و هفتمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (جمعه) در اجتماع عظیم و پرشکوه قشرهای مختلف مردم در حرم مطهر امام خمینی (رحمةالله‌علیه)، امام راحل را شخصیت «مؤمنِ متعبدِ انقلابی» خواندند و با تأکید بر ادامه‌ی راه «امامِ انقلابیِ ملت» به‌عنوان تنها راه پیشرفت و تحقق اهداف مردم و نظام، پنج شاخص مهم «انقلابی‌گری» را تبیین کردند و افزودند: باید با استفاده از تجربه‌ی مذاکرات هسته‌ای یعنی اثبات ضرورت بی‌اعتمادی به آمریکا، مسیر حرکت و پیشرفت کشور را ادامه داد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سخنان خود در مراسم بیست و هفتمین سالگرد ارتحال امام خمینی (رحمةالله‌علیه) تعبیر «مؤمنِ متعبدِ انقلابی» را صفتی جامع برای امام راحل برشمردند و افزودند: امام بزرگوار، «مؤمن به خدا»، «مؤمن به مردم»، «مؤمن به هدف» و «مؤمن به راهی بود که او را به این هدف می‌رساند».
ایشان درخصوص متعبد بودن امام (رحمةالله‌علیه) خاطرنشان کردند: ایشان عبدِ صالح پروردگار و اهل خشوع، تضرع و دعا بود.
رهبر انقلاب به ویژگی سوم امام (رحمةالله‌علیه) اشاره کردند و گفتند: امام، «امامِ انقلابی» بود و همین صفت علت اصلی عصبانیت قدرت‌های مادی از ایشان است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه قدرت‌ها از کلمه‌ی انقلاب و انقلابی‌گری ملت ایران به‌شدت هراس دارند، افزودند: علت اصلی فشارهایی که در طول سال‌های متمادی با بهانه‌های مختلف ازجمله موضوع هسته‌ای و حقوق بشر به ملت وارد شده است، خصوصیت انقلابی‌گری ملت ایران و نظام اسلامی است.
رهبر انقلاب با اشاره به خارج شدن ایران از کنترل قدرت‌ها و تبدیل نظام اسلامی به الگوی الهام‌بخش ملت‌ها گفتند: مسئله‌ی اساسی این است که امامِ انقلابی، کشور را از بسیاری از منجلاب‌ها ازجمله «منجلاب‌های وابستگی، فساد سیاسی، فساد اخلاقی، حقارت بین‌المللی، عقب‌ماندگی‌های علمی، اقتصادی و فناوری و آقابالاسری آمریکا و انگلیس» نجات داد و در مسیر حرکت کشور و ملت، تغییری بزرگ ایجاد کرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر اینکه امام بزرگوار (رحمةالله‌علیه)، ریل حرکت کشور را به سمت هدف‌های بزرگ یعنی «حاکمیت دین خدا» تغییر داد، افزودند: حاکمیت دین خدا عبارت است از «تحقق عدالت اجتماعی واقعی»، «ریشه‌کنی فقر و جهل»، «ریشه‌کنی استضعاف و آسیب‌های اجتماعی»، «برقراری منظومه‌ی ارزش‌های اسلامی»، «تأمین سلامت جسمی و اخلاقی و معنوی»، «پیشرفت علمی کشور»، «تأمین عزت و هویت ملی و اقتدار بین‌المللی» و «فعال کردن ظرفیت‌های کشور».
ایشان با تأکید بر اینکه امام راحل (رحمةالله‌علیه) به برکت انقلاب اسلامی، کشور را به سمت این اهداف حرکت دادند، خاطرنشان کردند: اگرچه رسیدن به این اهداف، زمان‌بر و نیازمند تلاش است اما آنها قابل تحقق هستند و تنها شرط تحققشان حرکت در مسیر انقلاب و انقلابی‌گری است.
رهبر انقلاب اسلامی در نوعی آسیب‌شناسی از روند حرکت نظام افزودند: بعد از رحلت امام بزرگوار (رحمةالله‌علیه)، در هر مقطعی که انقلابی عمل کردیم، پیشرفت به‌دست آوردیم و در هر دوره‌ای که از انقلابی‌گری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به همه‌ی قشرهای مختلف مردم گفتند: می‌توان در این مسیر با شیوه‌ی انقلابی حرکت کرد که در آن صورت، پیشرفت قطعی است و می‌توان با شیوه‌ی دیگری حرکت کرد که در چنین وضعیتی، سرنوشت رقت‌باری رقم خواهد خورد و ملت ایران و اسلام سیلی خواهد خورد.
ایشان انقلاب اسلامی را سرمایه‌ی ممتاز و منحصربه‌فرد ملت و کشور دانستند و تأکید کردند: برای به نتیجه رسیدن انقلاب، هزینه‌های سنگینی پرداخت شده است اما در کنار این هزینه‌ها منافع فراوانی نیز وجود داشته است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به استحکام انقلاب اسلامی بعد از گذشت ۳۷ سال افزودند: امروز شرایط ملت ایران، روشن‌تر و هموارتر از گذشته است و هزینه‌ها قابل اجتناب‌تر شده‌اند.
ایشان تأکید کردند: انقلاب با عزم، اراده و ایمان مردم به وجود آمد و با همین نیروی مردمی باقی ماند و ریشه دواند و در مقابل تهدیدهای نظامی و تحریم‌ها ایستاد و فلج نشد و شجاعانه و سربلند به حرکت خود ادامه داد که از این پس نیز باید این حرکت ادامه یابد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به اینکه انقلابی بودن فقط منحصر به دوران مبارزه یا دوران امام (رحمةالله‌علیه) نیست، خاطرنشان کردند: انقلاب و انقلابی‌گری برای همه‌ی دوران‌ها است و انقلاب یک رود جاری است و همه‌ی کسانی که براساس شاخص‌های انقلابی‌گری عمل کنند، انقلابی هستند حتی جوانانی که امام (رحمةالله‌علیه) را هم ندیده باشند.
رهبر انقلاب، طرز تفکری که انقلابی‌گری را مساوی افراطی بودن می‌خواند، و مردم را به «تندرو» و «میانه‌رو» تقسیم می‌کند یکی از خطاها برشمردند و گفتند: چنین دوگانه‌هایی که سوغات بیگانگان و سخن دشمنان است نباید وارد فرهنگ سیاسی کشور شود.
رهبر انقلاب به یک خطای دیگر در موضوع انقلابی بودن و انقلابی‌گری اشاره کردند و گفتند: توقع یک میزان انقلابی‌گری از همه‌ی کسانی که در مسیر شاخص‌ها و جهت‌گیری‌های انقلاب حرکت می‌کنند، اشتباه است و اصل بر این است که شاخص‌های انقلابی‌گری وجود داشته باشد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای افزودند: ممکن است فردی نسبت به مفاهیم انقلاب و عمل انقلابی، بهتر حرکت کند و فرد دیگری با شدت و جدیت او حرکت نکند اما هر دو انقلابی هستند و نمی‌توان هر فردی را که در مسیر شاخص‌های انقلاب قرار دارد اما خوب حرکت نمی‌کند، متهم به غیرانقلابی‌گری و ضد انقلاب بودن، کرد.
رهبر انقلاب سپس در تبیین معیارهای اصلی انقلابی‌گری به تشریح پنج شاخص عمده پرداختند: «پایبندی به مبانی و ارزش‌های اساسی انقلاب اسلامی»، «هدف‌گیری مستمر آرمان‌ها و همت بلند برای رسیدن به آنها»، «پایبندی به استقلال همه‌جانبه‌ی کشور»، «حساسیت در برابر دشمن و تبعیت نکردن از او» و «تقوای دینی و سیاسی».
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تبیین شاخص اولِ انقلابی‌گری یعنی «پایبندی به ارزش‌ها و اصول مبنایی» افزودند: «اعتقاد به اسلام ناب در مقابل اسلام آمریکایی»، اصلی‌ترین نکته‌ی این شاخص است.
ایشان خاطرنشان کردند: اسلام آمریکایی دو شاخه‌ی «اسلام متحجر» و «اسلام سکولار» دارد که استکبار از هر دو شاخه حمایت می‌کند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، «اعتقاد عمیق به محور بودن مردم» را از دیگر مبانی انقلاب خواندند و تأکید کردند: در نظام اسلامی، «رأی و خواست و اهداف و منافع مردم» اصل است و اعتقاد واقعی به این حقایق، از ضروریات انقلابی‌گری است.
رهبر انقلاب، «پیشرفت، تحول و تکامل» را از دیگر ارزش‌های اساسی انقلاب برشمردند و افزودند: فرد انقلابی به این ارزش نیز اعتقاد دارد و هر روز در پی تحول و بهتر شدن اوضاع است.
«حمایت از محرومان و اقشار ضعیف» و «حمایت از مظلومان جهان» ارزش دیگری بود که رهبر انقلاب در تبیین اولین شاخص انقلابی‌گری یعنی پایبندی به اصول و مبانی انقلاب به آن اشاره کردند.
ایشان افزودند: اگر این پایبندی و به تعبیر قرآن «استقامت» وجود داشت، حرکت مسئولان و نظام در تندباد حوادث نیز، مستقیم و مستحکم خواهد بود، وگرنه به «عمل‌گرایی افراطی» دچار می‌شویم و با هر حادثه‌ای، مسیر و جهت حرکت عوض می‌شود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای سپس در تبیین شاخص دوم انقلابی‌گری یعنی «همت بلند برای پیشرفت و رسیدن به آرمان‌ها» افزودند: در هیچ وضعی نباید از پیگیری اهداف بزرگ انقلاب و مردم منصرف شد یا به وضع موجود رضایت داد.
ایشان، «تنبلی، محافظه‌کاری و ناامیدی» را نقطه‌ی مقابل این شاخص دانستند و تأکید کردند: راه پیشرفت، تمام‌نشدنی است و باید با انقلابی‌گری، مدام در این مسیر حرکت کرد.
شاخص سوم انقلابی‌گری، «پایبندی به استقلال» است که رهبر انقلاب در سخنان خود در اجتماع عظیم مردم در بیست و هفتمین سالگرد رحلت امام (رحمةالله‌علیه) آن را در سه بعد سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تبیین کردند.
ایشان افزودند: معنای حقیقی استقلال سیاسی این است که فریب شیوه‌های مختلف دشمن را نخوریم و در هر موقعیتی، مراقب استقلال داخلی، منطقه‌ای و جهانی باشیم.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اشاراتی به شیوه‌ها و حیله‌گری‌های دشمنان به‌خصوص آمریکا، خاطرنشان کردند: آنها همیشه با تهدید جلو نمی‌آیند، گاه با لبخند و حتی تملق حرف می‌زنند، مثلاً نامه می‌نویسند که بیایید مشکلات جهانی را با مشارکت هم حل کنیم، در این مواقع انسان ممکن است دچار وسوسه شود که خوب است برویم با یک ابرقدرت در حل مسائل بین‌المللی همکاری کنیم، غافل از اینکه دشمن در باطن قضیه دنبال اهداف دیگری است.
رهبر انقلاب افزودند: دعوت دشمن برای همکاری در حل مسائل جهانی، یعنی دعوت به کمک و ایفای نقش در «بازی و میدانی که او برای حل مسائل مورد نظرش ترسیم و تعیین کرده است».
ایشان در ذکر یک مصداق، به قضیه‌ی سوریه اشاره کردند و افزودند: اینکه در مسئله‌ی سوریه و مسائل مشابه، حاضر نشدیم در ائتلاف به‌اصطلاح آمریکایی شرکت کنیم، به این علت بود که می‌دانستیم آنها می‌خواهند از قدرت و نفوذ ما و دیگر کشورها در تحقق اهداف مورد نظرشان استفاده کنند.
رهبر انقلاب در تذکری عمیق افزودند: این‌جور کارها که در ظاهر منافاتی با استقلال ندارد، در عمل به‌معنای پر کردن جدول کاری دشمنان است و حقیقتاً ضد استقلال است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تبیین دومین شاخه از شاخص استقلال، بر اهمیت بی‌بدیل «استقلال فرهنگی» تأکید و خاطرنشان کردند: انقلابی‌گری یعنی «انتخاب سبک زندگی ایرانی اسلامی» و «پرهیز جدی از تقلید از غرب و بیگانگان».
ایشان در همین زمینه ابزارهای جدید در فضای مجازی را ابزارهایی برای «مهندسی اطلاعات» و «تسلط غرب بر فرهنگ ملت‌ها» برشمردند و افزودند: این ابزارها البته می‌توانند مفید باشند اما باید سلطه‌ی دشمن را از آنها سلب، و به‌گونه‌ای عمل کرد که فضای مجازی به وسیله‌ای برای نفوذ و سلطه‌ی فرهنگی دشمن تبدیل نشود.
«استقلال اقتصادی» به‌معنای هضم نشدن در هاضمه‌ی اقتصاد جامعه جهانی، نکته‌ی مهم دیگری بود که رهبر انقلاب در تبیین شاخص سوم انقلابی‌گری یعنی «پایبندی به استقلال همه‌جانبه‌ی کشور» بیان کردند.
ایشان افزودند: آمریکایی‌ها بعد از مذاکرات هسته‌ای گفتند: معامله‌ی هسته‌ای با ایران باید موجب ادغام اقتصاد ایران در جامعه‌ی جهانی بشود، معنای این حرف این است که ایران در «نقشه و نظامی که سرمایه‌داران عمدتاً صهیونیسم برای تصرف منافع مالی جهان ترسیم کرده‌اند»، هضم و جذب شود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خاطرنشان کردند: آمریکایی‌ها در تحریم، فلج کردن اقتصاد ایران را دنبال می‌کردند، اکنون نیز که مذاکرات به نتایجی منتهی شده، می‌خواهند اقتصاد ایران در هاضمه‌ی اقتصاد جهانی که سردمدار آن آمریکا است، بلعیده شود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، اقتصاد مقاومتی را تنها راه تحقق استقلال اقتصادی اعلام کردند و افزودند: خوشبختانه دولت براساس گزارشی که داده است، در سال «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» اقداماتی را شروع کرده که اگر با همین قوت پیش برود، یقیناً مردم آثارش را می‌بینند.
ایشان خاطرنشان کردند: در همه‌ی تصمیمات بزرگ و همه‌ی کارها ازجمله قرارداد با کشورهای دیگر باید اقتصاد مقاومتی جداً مدنظر باشد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با نقد کسانی که رونق اقتصادی را صرفاً در گرو سرمایه‌گذاری خارجی می‌دانند، گفتند: جذب سرمایه‌گذاری خارجی، خوب و لازم است اما مهم‌تر از آن، فعال کردن ظرفیت‌های درونی کشور است و نباید همه‌چیز را به جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی منوط کرد.
ایشان با همین نگاه درخصوص فناوری‌های نو و پیشرفته نیز تذکر دادند: اگر کشورهای خارجی این‌گونه فناوری‌ها را بدهند، خوب است اما اگر هم ندهند، جوانانی که ایران عزیز را در نانو، هسته‌ای و برخی عرصه‌های دیگر به یکی از ۱۰ کشور برتر جهان تبدیل کرده‌اند، در صورت برنامه‌ریزی صحیح، حتماً فناوری‌های مورد نیاز کشور را تأمین خواهند کرد.
رهبر انقلاب سپس به تبیین شاخص چهارم انقلابی‌گری یعنی «حساسیت در مقابل دشمن» پرداختند.
ایشان تأکید کردند: همچون جبهه‌ی جنگ باید هر حرکت دشمن را رصد و تحلیل کرد، اهداف او را شناخت و با حساسیت لازم در مقابل زهر احتمالی فعالیت‌های دشمن، پادزهر آماده کرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با انتقاد از کسانی که با چشم بستن بر دشمنی‌های آشکار و مکرر آمریکا، سخن گفتن از دشمن را «توهم توطئه» می‌نامند، افزودند: انکار دشمنی‌های عمیق، مستمر و واضح آمریکا با جمهوری اسلامی و ملت ایران، توطئه‌ای است برای کاهش حساسیت‌ها در مقابل شیطان بزرگ.
رهبر انقلاب خصومت آمریکا با انقلاب را ذاتی خواندند و افزودند: نظام سلطه با جنگ‌افروزی، حمایت از تروریسم، سرکوب آزادی‌خواهان و ظلم و ستم بر مظلومان فلسطینی، طبیعت خود را آشکار می‌کند و نظام اسلامی نمی‌تواند در مقابل این سرکوب‌ها، ساکت و بی‌اعتنا بماند.
رهبر انقلاب، کمک مستقیم آمریکا به کشور مهاجم به مردم یمن را، مشارکت در بمباران و کشتار مردم بی‌گناه برشمردند و تأکید کردند: براساس آموزه‌های اسلام، نمی‌شود در مقابل این جنایات ساکت بود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در نوعی جمع‌بندی از این قسمت سخنانشان تأکید کردند: هر فرد و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار می‌کند، اگر به آمریکا اعتماد کند، دچار خطای بزرگ شده و سیلی آن را خواهد خورد.
ایشان خاطرنشان کردند: در همین سال‌های اخیر نیز برخی جریان‌های اسلامی منطقه به اسم «عقل سیاسی» و «تاکتیک» با آمریکایی‌ها همکاری کردند اما اکنون چوب اعتماد به شیطان بزرگ را می‌خورند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، انگلیسی‌ها را از دیگر دشمنان واقعاً خبیثِ ملت ایران دانستند و افزودند: انگلیسی‌ها هیچ‌گاه از خباثت علیه ملت ایران دست برنداشته‌اند.
ایشان افزودند: در ادامه‌ی همین دشمنی‌ها است که دستگاه تبلیغاتی دولت انگلیس در سالگرد امام بزرگ و مطهر،‌ با کمک آمریکایی‌ها و جعل سند، علیه امام راحل ملت ایران تبلیغات می‌کند.
رهبر انقلاب، رژیم منحوس صهیونیستی را به موازات آمریکا و انگلیس از دیگر دشمنان ملت ایران خواندند و تأکید کردند: باید در مقابل دشمنان حساس بود و در مقابل هر پیشنهاد آنها ازجمله نسخه‌های سیاسی و اقتصادی احتیاط کرد که اگر این حساسیت باشد، «عدم تبعیت» نیز به دنبال خواهد آمد که این همان «جهاد کبیر» است.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین در تبیین آخرین شاخص انقلابی‌گری یعنی «تقوای دینی و سیاسی» گفتند: تقوای دینی یعنی تلاش و مراقبت برای تحقق همه‌ی اهدافی که اسلام برای جامعه تعیین و مطالبه کرده است.
ایشان خاطرنشان کردند: در این زمینه نباید به محاسبه‌ی صرفاً عقلانی تکیه کرد، زیرا پیگیری این اهداف، تکلیف دینی است و هر کس اسلام را از حوزه‌های اجتماعی و سیاسی جدا کند، دین مبین خدا را نشناخته است.
رهبر انقلاب افزودند: اگر تقوای دینی حاصل شد، تقوای سیاسی نیز حاصل خواهد بود و انسان را در «لغزشگاه‌های سیاسی و مسئولیتی» حفظ خواهد کرد.
بخش پایانی سخنان رهبر انقلاب اسلامی در اجتماع پرشکوه مردم در تجدید بیعت با آرمان‌های امام راحل، به چند توصیه‌ی مهم اختصاص داشت که نخستین آنها، «توجه به امام به‌عنوان یک الگوی کامل» بود.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این زمینه گفتند: در نقشه‌ی راهی که امروز بیان و ترسیم شد، امام در همه‌ی شاخص‌ها در بالاترین سطح قرار دارد و باید به‌عنوان یک الگوی کامل مورد توجه و اهتمام قرار گیرد.
ایشان، تأمل و تعمق مستمر در صحیفه‌ی امام و وصیتنامه‌ی ایشان و انس گرفتن با گفتار و مواضع امام را، راهی برای الگو قرار دادن آن عزیز به عرش سفرکرده برشمردند و به همه به‌ویژه جوانان، این مسئله را توصیه کردند.
توصیه‌ی دوم رهبر انقلاب، «فراموش نکردن تجربه‌ی حاصل‌شده از مذاکرات هسته‌ای» بود.
ایشان تأکید کردند: این تجربه به ما می‌آموزد که اگر در مقابل آمریکا حتی تنازل کنیم، او هیچ‌گاه از نقش مخربش دست برنمی‌دارد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به مذاکرات با ۱+۵ و حتی مذاکرات جداگانه با آمریکا در موضوع هسته‌ای افزودند: با تلاش برادران فعال ما، مذاکرات به نقاط مشترکی رسید اما آمریکا تاکنون در «عمل به تعهدات خود»، بدقولی و بدعهدی کرده و دبّه درآورده است.
ایشان افزودند: خیلی‌ها قبل از مذاکرات هسته‌ای نیز این رفتار آمریکا را می‌دانستند و پیش‌بینی می‌کردند اما برخی نمی‌دانستند که حالا باید بدانند.
رهبر انقلاب تأکید کردند: اگر بر فرض محال در هر زمینه‌ای ازجمله حقوق بشر، موشکی، تروریسم، لبنان، فلسطین و هر قضیه‌ی دیگری با آمریکا، بحث و مذاکره کنیم و از اصول و مواضع خود کوتاه هم بیاییم، او کوتاه نمی‌آید و بعد از لبخندها و تبسم‌ها و حرف‌ها، در عمل اهداف خود را دنبال می‌کند.
توصیه‌ی سوم رهبر انقلاب، «اتحاد دولت و ملت» بود.
ایشان افزودند: هر کسی در مقاطع مختلف ممکن است از دولتی خوشش بیاید یا نیاید که البته ایرادی ندارد اما اتحاد ملت و دولت، نباید در هیچ حالتی برهم بخورد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفتند: البته انتقاد و مطالبه از دولت بی‌اشکال است و با وحدت منافاتی ندارد اما همان‌گونه که در زمان همه‌ی دولت‌ها این توصیه را بیان کرده‌ام، باید مراقب بود نقار و کدورت به وجود نیاید و همه در مقابل تهدیدها و دشمنی‌ها، هم‌دوش و همدل باشند.
ایشان با تأکید بر «وحدت قوای سه‌گانه» افزودند: وحدت، منافاتی با عمل به وظایف قانونی قوا ندارد اما نباید با احساسات شخصی یا جناحی، همدلی و همراهی قوا را خدشه‌دار کرد.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: باید از بیان حرف‌هایی که «دوجریانی»، «دوقطبی‌گری» و «تخاصم» به‌وجود می‌آورد خودداری کرد تا دشمن، همه‌ی ایران را یکپارچه ببیند.
چهارمین توصیه‌ی رهبر انقلاب، «جبهه‌ای دیدن تقابل با آمریکا» بود.
ایشان خاطرنشان کردند: آمریکا البته در مرکز این جبهه قرار دارد اما امتداد این جبهه به جاهای گوناگون و گاه حتی به داخل کشور کشیده می‌شود که باید مراقب فعالیت‌های همه‌ی شاخه‌های پنهان و پیدای این جبهه بود.
«برجسته بودن و پررنگ ماندن خطوط فاصل با دشمنان»، پنجمین توصیه‌ی رهبر انقلاب اسلامی در مراسم بیست و هفتمین سالگرد ارتحال امام (رحمةالله‌علیه) بود.
ایشان تأکید کردند: برخی جریان‌های داخلی با غفلت از این ضرورت، خطوط مرزی را حفظ نکردند و خط‌فاصل‌گذاری‌ها، تضعیف و کمرنگ شد اما باید مراقب باشیم خطوط مرزی با دشمنان انقلاب و امام و ملت کمرنگ نشود.
و آخرین توصیه‌ی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به ملت و مسئولان: به وعده‌ی نصرت خدا اعتماد کامل کنید و مطمئن باشید آینده به کوری چشم دشمنان از آن ملت و جوانان ایران است.
پیش از سخنان رهبر انقلاب اسلامی، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی تولیت آستان امام خمینی (رحمةالله‌علیه) در سخنانی، انقلاب اسلامی را انقلابی الهی و مردمی خواند و گفت: برخورداری از هدایت الهی، عزت، مودت و مهربانی، وحدت، نصرت پروردگار و پشتوانه‌ی مردمی از ویژگی‌های بی‌نظیر حرکت عظیم و تاریخی امام خمینی است و این حرکت و مجاهدت بزرگ پس از ارتحال امام خمینی (رحمةالله‌علیه) نیز با انتخاب جانشینی شایسته به بهترین شکل استمرار یافت.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۰
رستم فاریابی
شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۵، ۰۵:۳۸ ب.ظ

ماموریت

ماموریت غیرممکن احمدی نژاد و یارانش
بازگشت احمدی نژاد یکی از پرسروصداترین سوژه های سیاسی سال جدید است؛ بازگشتی که برای عده ای کابوس و برای عده ای دیگر شیرین و نوستالژیک است.

به گزارش ماهنامه همشهری ماه، بازگشت احمدی نژاد یکی از پرسروصداترین سوژه های سیاسی سال جدید است؛ بازگشتی که برای عده ای کابوس و برای عده ای دیگر شیرین و نوستالژیک است؛ به بدنه جامعه که می رویم، طبقه متوسط و نیروهای اجتماعی حامی اصلاح طلبان حتی تصور بازگشت احمدی نژاد برایشان همراه با تشویش و نگرانی است.

در بخش های ضعیف جامعه و همان ها که به وعده های اقتصادی حسن روحانی دل خوش کرده بودند و در سه سال گذشته از شعارهای روحانی چیزی عادیشان نشده که هیچ اندک یارانه مقرر شده توسط محمود احمدی تژاد را هم مکرر در معرض حذف دیده اند، شاید وعده های پوپولیستی حامیان احمدی نژاد کماکان جذاب باشد؛ نیروهای حزب اللهی و بخش های مذهبی جامعه هم که هنوز ماجراهای زمان ریاست جمهوری احمدی نژاد از جمله قهر ۱۱ روزه او را از یاد نبرده اند، در مورد بازگشت احمدی نژاد سردرگم و حیران اند.

احمدی نژادی ها اما بی توجه به همه آنچه در فضای سیاسی کشور در جریان است، در سال های گذشته براساس هدفگذاری انتخابات ۱۳۹۶ پیش رفته اند. محمود احمدی نژاد و یارانش از فردای کنار رفتن از دولت و ترک ساختمان ریاست جمهوری برنامه ریزی سیاسی و رسانه ای برای بازگشت داشته اند. حال در سال سرنوشت ساز انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ با صراحت بیشتر و با تبلیغات گسترده تر از بازگشت قریب الوقوع خود به صحنه سیاسی کشور می گویند. بازگشتی که آن را می توان در قالب استراتژی های زیر تحلیل کرد.

ماموریک غیرممکن احمدی نژاد و یارانش(اسلایدشو)/فوری

سکوت احمدی نژاد: رییس دولت های نهم و دهم در سه سال گذشته به شیوه ای رازآلود در هاله ای از سکوت به حرکت خود ادامه داده است. به رغم حضور در مجامع عمومی کمتر اظهارنظر مشخص سیاسی از او منتشر شده است. وی از ادبباتی گنگ و مبهم استفاده کرده و تکرار واژه های کلی همچون «عدالت»، «بهار»، «مظلومان جهان» و... در قالب سخنرانی های کوتاه خوراک دندانگیری برای رسانه های سیاسی فراهم نکرده است. این بوده که تک جملات او که شاید در رابطه با مباحث غیرسیاسی هم مطرح شده، توسط رسانه ها تعبیر سیاسی شده است.

این استراتژی حتی این روزها که به قولی سفرهای انتخاباتی احمدی نژاد با سفر به شهرستان آمل کلید خورده هم تداوم یافته است. این سکوت اما به نظر معنادار بوده و شواهد امروز نشان می دهد نوعی بسترسازی برای بازگشت به صحنه سیاست پشت این فعالیت رازآلود خوابیده است. نوعی آرامش قبل از طوفان که فضای سیاسی اجتماعی کشور را آماده بازگشت جنجالی او به صحنه کند.

تداوم بی اعتنایی به اصولگرایان: بنای احمدی نژاد همچون سال های ریاست جمهوری اش بر این سات که خود را وامدار هیچ گروه و جناحی نداند. آنچه از نوع حرکت سیاسی امروز او برداشت می شود، از این قرار است که وی نه تنها تصمیمی برای حرکت در چهارچوب های اصولگرایان ندارد که بی اعتنا به اصولگرایی تصمیم به پیش برده راه و مسیر خود دارد. نزدیکان احمدی نژاد هم تکرار کرده اند که او اساسا نه اعتقادی به اصولگرایان دارد و نه نیازی به آنها دارد.

 این اصولگرایان هستند که ناگزیر از نزدیکی و همراهی با احمدی نژاد هستند. احمدی نژاد به شکلی عمل می کند که گویا اصولگرایان باید منت او را هم بکشند و از آنجا که هیچ آلترناتیوی برای کنار زدن روحانی از قدرت ندارند، باید به سمت او میل کنند و از او حمایت کنند بی آنکه در صورت پیروزی احمدی نژاد انتظاری از او داشته باشند و سهمی از قدرت طلب کنند. از همین رو است که در هفته های گذشته و با جدی تر شدن بحث بازگشت احمدی نژاد غیر از برخی چهره های گروه پایداری که حامیان سنتی احمدی نژاد هستند، تقریبا هیچ اصولگرایی از بازگشت احمدی نژاد استقبال نکرده است.

ماموریک غیرممکن احمدی نژاد و یارانش(اسلایدشو)/فوری
عدم پاسخگویی احمدی نژاد به حملات دولت یازدهم: یکی از استراتژی های دولت یازدهم از ابتدای قدرت گیری تا امروز حملات مداوم به دولت های نهم و دهم بوده است. بارها و بارها مسئولان دولتی از میراث شومی گفته اند که از دولت قبل به ارث برده اند و حال ناگزیرند تاوان مسائل و مشکلات به جا مانده از دولت قبل را پس بدهند. این جملات بی پایان کفایت و کارآمدی تیم مدیریتی دولت قبل را نشانه رفته و اتهامات مختلف از قبیل فساد و ناکارآمدی متوجه مدیران و مقامات ارشد دولت های نهم و دهم شده است.

در سه سال گذشته اما احمدی نژاد پاسخی به این حجم گسترده از حملات به عملکرد خود نداده است. تنها در آذر سال 92 و بعد از گزارش 100 روزه حسن روحانی، محمود احمدی نژاد درخواست مناظره کرد؛ چرا که او و حامیانش معتقد بودند این گزارش و اتهامات وارد شده به دولت او عاری از حقیقت است. پس از آن دیگر پاسخ مستقیمی از احمدی نژاد داده نشد؛ اگرچه موضع او از بیانات نزدیکانش درخصوص دولت یازدهم قابل تصور بوده است: «دولت روحانی در همه عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و دیپلماتیک ناکارآمد است که ضعیف ترین بخش آن بخش اقتصادی است. البته دیگر بخش ها هم نمره زیر 10 می گیرند اما پایین ترین نمره به خبش اقتصادی بر می گردد.»

اینها را عبدالرضا داوری فعال ترین چهره سیاسی نزدیک به او گفته و دست بر همان نقطه ای گذاشته که احمدی نژاد احتمالا خواهد کوشید به عنوان پاشنه آشیل دولت بر آن دست گذارد. در حالی که دولت همچنان از رونق بخشی به اقتصاد کشور بازمانده و در تنگنای یارانه ای گرفتار آمده، راه انداختن بحث مبهم پرداخت یارانه 250 هزار تومانی را به عنوان یک بحث انتخاباتی و سیاسی برای جلب نظر افکار عمومی و سلب اعتماد آنها از دولت حسن روحانی می توان تعبیر کرد. در حقیقت نقطه ضعف های دولت یازدهم مبدا آغاز حملات احتمالی احمدی نژاد در ماه های آینده خواهدبود. اگرچه او کماکان بنای پاسخگویی نداشته و مدیریت فضای افکار عمومی از طریق تلاش های رسانه ای را دنبال کرده است.

کلیدزدن حرکت اجتماعی با جلب اعتماد نیروهای حزب اللهی و نیروهای اجتماعی کمتر برخوردار: احمدی نژاد اگرچه با پایان کارش در منصب ریاست جمهوری، هیچ حزب و گروه سیاسی تشکیل نداد، اما ارتباطش با حلقه ای از نیروهای اجتماعی حامی را قطع نکرد. تداوم رسانه های مجازی حامی او و کوشش برای حفظ اتصالاتت با نیروهای حامی برای تداوم حیات سیاسی حلقه نزدیک به او حائز اهمیت بوده است. این روزها او می کوشد با حضور در محافل تکریم شهدا، اردوهای راهیان نور و مراسم مذهبی جلب اعتماد نیروهای حزب اللهی را در دستور کار خود قرار دهد.

او در حال حاضر بدون آنکه پیام سیاسی و انتخاباتی روشن و مستقیمی ارائه کند با تکرار مضامین ارزشی و انقلابی نوستالژی بازگشت یک سیاستمدار انقلابی را برای نیروهای ارزشی زنده می کند. همچنین به سیاستمداران و سرمایه داران حمله می کند و از عدالت می گوید تا برای اقشار مستضعف و حاشیه نشین که بهره ای از سیاست های دولت یازدهم نبرده اند، جذاب باشد. نیروهای ارزشی و انقلابی البته حرمت شکنی ها و تنش آفرینی های احمدی نژاد را از یاد نبرده اند و از همین رو تلاش برای جلب اعتماد مجدد این گروه با دشواری های بسیار در حال انجام است.

ماموریک غیرممکن احمدی نژاد و یارانش(اسلایدشو)/فوری
سکوت در قبال برجام: سعید جلیلی با صراحت از این می گوید که در صورت رییس جمهور شدن در سال 92 هرگز برجام را امضا نمی کرد یا اینکه بسیاری از اصولگرایان به صراحت از انکار برجام می گویند و آن را زیر سوال می برند. احمدی نژاد و حامیانش تاکنون تلاش کرده اند در قبال برجام موضعی نگیرند و له یا علیه آن اظهارنظری نکنند. این استراتژی هوشمندانه شاید حاکی از درک آنها از محبوبیت برجام به عنوان مهم ترین دستاورد دولت روحانی نزد افکار عمومی بوده است. با این حال شاید آنها در انتظار هستند تا در صورت برهم خوردن برجام یا گذشت زمان و عدم تاثیرگذاری آن در شرایط اقتصادی کشور حمله به برجام و اعتبارزدایی از آن به عنوان برگ برنده روحانی را در دستور کار خود قرار دهند.

آیا استراتژی بازگشت موفقیت آمیز خواهدبود؟

بدین ترتیب محمود احمدی نژاد و حامیانش در تلاش برای مقدمه چینی یک بازگشت پرهیاهو هستند. می توان انتظار بازگشت احتمالی را در چنین شرایطی داشت، هنگامی که دولت حسن روحانی در تحقق شعارهای اقتصادی اش راه به جایی نبرده است. برجام به پایان کار خود نزدیک شده و تصویر یک توافقنامه خنثی از آن ارائه شده و در عین حال اصلاح طلبان هم از حل دغدغه های سیاسی شان ناکام مانده اند. از آن سو اصولگرایان از تداوم سیاست های حسن روحانی به تنگ آمده اند و شاید به این جمع بندی برسند که برای کنار زدن حسن روحانی راهی غیر از حمایت از احمدی نژاد ندارند. در حقیقت احمدی نژاد خود را به اصولگرایان و نیروهای حزب اللهی تحمیل کند.

اینها البته روی کاغذ مطرح هستند. درواقع امر البته که روحانی و تیم اقتصادی اش حداقل تا به امروز در رونق بخشی به بازارها ناکام مانده اند و راه زیادی تا عمل به وعده های اقتصادی شان دارند. اما نظر سنجی ها نشان از آن دارد که مردم و افکار عمومی به برجام امیدوارند و انتظار آن را دارند که در شرایط پسابرجام و گشایش های به دست آمده، از مشکلات اقتصادی کشور کاسته خواهدشد.

در عین حال نگاه افکار عمومی به برجام مثبت است. از آن رو که تصور تنش آفرینی ها و ماجراجویی های قبلی و منازعه بی دلیل با کشورهای خارجی برایشان تلخ و ناگوار است و از برجام به عنوان یک سند تفاهم با جامعه جهانی حمایت می کنند. اصلاح طلبان هم اگرچه انتظارات سیاسی شان برآورده نشده اما نگاه بلندمدت و عملگرایانه شان باعث شده تا همچنان از روحانی حمایت کنند؛ اگرچه در عرصه سیاسی کار خاصی از پیش نبرد.

ماموریک غیرممکن احمدی نژاد و یارانش(اسلایدشو)/فوری
از آن سو اصولگرایان همچنان خاطره تلخ تک روی ها و تنش آفرینی های احمدی نژاد را از بین نبرده اند؛ بی اعتنایی او به اصولگرایان ادامه دارد و البته رفتارهای وحدت شکنانه اش که ضرباتی کلیدی به اصولگرایان وارد کرد و ثمره اش شکست در انتخابات ریاست جمهوری 1392 بود یادها نرفته است.

تصور غلط احمدی نزاد مبنی بر اینکه او تنها آلترناتیو ممکن برای شکست روحانی است هم اعتبار چندانی ندارد و تنها به یک داعیه سیاسی شبیه است. از همین رو اینکه اصولگرایان به چهره ای بازگردند که حتی بیش از رقیب به اردوگاه خودی لطمه وارد کرده، قدری دور از انتظار به نظر می رسد. افکار عمومی هم البته هرقدر فراموشکار باشند، خاطره تلخ سال های پایانی دولت دهم را از یاد نبرده است؛ چرا که با تبعات اشتباهات آن روزها همچنان زندگی می کند. پرونده های متعدد فساد مقامت دولت قبل همچنان در جریان است.

محکومیت مقامات ارشد دولت قبل همچون معاون اول و... نشانه هایی از بی کفایتی دولتی است که نابودی سرمایه های کشور آن هم در مقیاسی گسترده را از خود به یادگار گذاشته است. در چنین شرایطی بازگشت محمود احمدی نژاد و یارانش به دستگاه اجرایی بسیار غیرممکن است. مگر آنکه برداشت و تحلیلمان از توان دولت روحانی، توانایی سیاسی اصولگرایان و تحلیل افکار عمومی ایرانیان بسیار حداقلی و مینی مال باشد!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۸
رستم فاریابی